در شهر راین دو باب مغازهی مشروب فروشی بود که برخی در آنجا قمار هم میکردند. ذبیحالله به دوستانش گفت: باید اینها را تعطیل کنیم. با سنگ به مغازهها حمله کردند و شیشههای آنها را شکستند.
صاحبان این دو مغازه دیگر احساس امنیت نداشتند. خبر آتش زدن مشروب فروشیها در شهرهای دیگر هراس و وحشتی به دلشان انداخته بود. به پاسگاه رفتند و از ذبیحالله شکایت کردند.
مأموران باز هم آمدند و این نوجوان انقلابی را با خود بردند و تا آنجا که توان داشتند او را کتک زدند.
#شهید_ذبیح_الله_قریه_میرزایی