💠🍃💠🍃💠
🌺علی همیشه یک سوم حقوقش را به من می داد و من با همان یک سوم امور منزل را اداره می کردم خرج و مخارج منزل دست خودم بود
🌹می گفتم : شما مسئولین از وضع بازار که خبر ندارید رفتم بلوزی را که تازه خریده بودم برایش آوردم گفتم : به نظرت قیمت این بلوز چنده ؟ قیمت پنج هزارتومانی را میگفت پانصد تومان دادم در می آمد معلوم بود که از قیمتها خبر ندارد می گفتم شما مسئولین نمیدانید که قیمتها چقدر بالاست و گرانی چه بیدادی میکند
پولی که علی میداد بااینکه یک سوم حقوقش بود اما برکت داشت
✨وقتی که بهم پول میداد میگفتم : حاج اقا یه وقت پول کم نیارید و برید قرض کنید از همین بردارید
می خندید و می گفت : شما نگران نباش قرض نمیکنم
💫دو سوم باقی مانده حقوق هرماهش را برای کمک به این و آن خرج میکرد خیلی ها می امدند دم در خانه نامه میدادند و گریه میکردند درد دل میکردند نامه را که میدادم علی مدام پیگیری میکردم تا به نتیجه برسد علی میخندید و میگفت : خانم شما بیشتر از من برای درددل این مردم جوش میزنید
📝 راوی : همسر شهید
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#سیره_شهدا🌸🍃