🌺👆🌺👆🌺👆 اتومبیل دربار کنار خیابان ایستاد . رسول پرویزی معاون علم پیاده شد و سریعاً جلوی طیب آمد و پس از سلام گفت طیب خان این کاری که کرده‌ای کار درستی نیست . آن عکس‌ها را بردار . طیب گفت من عکس‌ها را بر نمی‌دارم . پرویزی گفت طیب خان بدجوری می‌شود . طیب با متانت و وقاری که مخصوص خودش بود ، خیلی صریح گفت بشود . پرویزی به اتومبیل که علم داخل آن بود ، برگشت . علم مجدداً پیغام دیگری به پرویزی داد . او دوباره پیاده شد و با طیب صحبت کرد و گفت عکس‌های امام را بردارد . همه‌ی اینها در حالی اتفاق افتاد که سینه‌زن‌ها پشت سر علامت جلو می‌آمدند و جمع می‌شدند . طیب مقاومت می‌کرد . پرویزی گفت : طیب خان دارم به تو می‌گویم بد می‌شودها . طیب گفت می‌خواهم بد شود ، عکس‌ها را بر نمی‌دارم . ان شاءالله جهت اینکه پست های زیاد نشود ، ادامه مطالب این را فردا مخابره می کنم . ممنون از خوبان که ما هستید . 🌺🌼🍀🌸🍀🌼🌺