1️⃣ اسم "علیمحمد قربانی" رو شنیدید؟!
عشقش این بود که برای جوون ها کاری بکنه، توی اندیمشک مدرسه فوتبال تاسیس کرد، بیرانوند یکی از خروجی های مدرسه ش بود. البته هیچ وقت از ورزش هیچ درآمدی قبول نکرد.
رییس بانک بود، خودش ضمانت برخی نیازمندها رو بعهده می گرفت...
ادامه👇
2️⃣ ١٣سالگی به جبهه رفت، تخریبچی بود.بعدا که مدیر شد جلوی خیلی از فسادها ایستاد و موفق هم بود.در کنار کار رسمی کشاورزی هم میکرد. وضع زندگیش خوب بود. ماجرای سوریه که شروع شد سمت های مدیریتی را رها کرد و عازم حلب شد. ٨سال حضور در جبهه و سالها مدیریت از او یک فرمانده زبده ساخت.
3️⃣ ایران یک پرچم به همراه خودش برد، می گفت این را برای روزهای بعد از پیروزی می خواهم، بعد از عملیات بزرگ آزادسازی شهرهای مظلوم نُبل و الزهراء "حاج علیمحمد قربانی" از اولین نفراتی بود که وارد شهر شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت.همانجا بود که این تصویر بیادماندنی را خلق کرد...
4️⃣ می گفت:"ان شاءالله شهادت بعد از فتح و پیروزی" اتفاقا همین هم شد، بعد از فتح بزرگ نبل و الزهراء در یک عملیات ویژه برای تثبیت مناطق دلاورانه جنگید و به شهادت رسید.پیکرش در کنار سنگر تکفیری ها بود اما به اذن خدا او را ندیدند و تبلت و بیسیم و نقشه های منطقه همراهش مانده بود
5️⃣ بعد نیروهایش آن منطقه را پاکسازی کردند و پیکر خوش عطرش را پیدا کردند، "محمد کیهانی" که او هم بعد شهید شد، همان پرچم را از جیبش درآورد و بر جسم حاج علیمحمد قربانی انداخت. اینها خودشان پرچم های ایرانند که در سنگرهای کلیدی جهان به اهتزاز درآمدند...
روحمان با یادش شاد باد.