سردارهور: 🔰روز قبل از عملیات بازگشایی جاده سر دشت – بانه، انبار تنباکو توقف کرده بودیم 🌹 قرار شد فردا ساعت دوازده🕛 عملیات داشته باشیم  وقتی صبح داخل حیاط شدم، با تعجب دیدم سیدرضا یخ های حوض را شکسته و در حال غسل کردن است. گفتم: «تو این سرما چیکار میکنی❓» 🙂لبخندی زد و گفت: « .» وسوسه شدم. من هم غسل کردم. دندونهام از سرما🌬 به هم می خورد. عازم عملیات شدیم. او شهیــــــــــ🌷ـــــــــد شد و من سالم برگشتم.😔 (خاطره ایی از سیدمهدی هراتیان – همرزم شهید)