#رسم_خوبان
♦️فردای عید غدیر بود. قرار بود قبل از اعزام مجددش و رفتن به ماموریت به کارهای اداری و غیر اداریش بپردازد و سر و سامانش بدهد.
♦️مدتی در اتاق مشغول بودم. جانمازش مانند همیشه رو به قبله باز بود، بلند شدم و بیرون رفتم. چشمهایم از تعجب گرد شد.
♦️حاج آقا جلوی در فریزر بود و مشغول تمیز کردن آن.
گفتم : مگه شما بیرون نبودید؟کی آمدین من متوجه نشدم؟! چرا زحمت می کشید؟
♦️نگذاشت حرفم را ادامه بدهم؛ لبخندی زد و گفت: دیدم کمرت درد می کند، گفتم قبل از رفتن دستی به این فریزر بکشم شما اذیت نشی...
✍ به روایت همسربزرگوارشهید
#سردارشهید_حسین_همدانی🌷
#سالروز_ولادت