بهش گفتم: مدتیه ندیدمت، دلم برات تنگ شده... با خنده گفت: چند شب دیگه منو از تلویزیون می‌بینی چند شب بعد در تلویزیون دیدمش؛ اما در میان شعله‌های آتش