#خاطرات_شهدا
💠ما در «عمليات والفجر8 » غواص بوديم و حاجي فرمانده گردان يا رسول الله (ص) بود. وقتي ميخواستيم لباس غواصي بپوشيم چون فصل، فصل زمستان و هوا سرد بود وقتي وارد آب ميشديم ابتدا بچههاي غواص كمي اذيت ميشدند در نتيجه حاجي بصير ميآمد و برای دلگرمی ما خودشم لباس غواصی میپوشید و داخل آب میشد و به بچه ها ميگفت : بچهها اين سرديها چند روزه است و طولي نخواهيد كشيد كه در هواي زيبا و دلنشين بهشت خواهيد رفت و مزد اين سرديها را خواهيد گرفت و سپس بچهها را در آغوش ميكشيد.
💠با اينكه خود از همه جلوتر بود اما قبل از حركت به سوي «فاو» عراق در «عمليات والفجر8» در يك دعايي كه خوانده شد با همه بچهها اتمام حجت كرد كه كسي كه وارد اين گردان شد هر لحظه انتظار شهادت را داشته باشد. و اگر كسي مشكل دارد، برگردد.
💠مهمتر اینکه، آن بزرگوار پس از اتمام آموزش، به محل تعویض لباس و استحمام می رفت و آنجا آب گرم درست می کرد؛ سپس آن را با دستان مبارک خود بر سر و تن ما می ریخت.
💠عملیات انجام شد. پس از اینکه خط را شکستیم، یک سنگر عراقی در سمت راست ما (همجوار با لشکر ۳۱ عاشورا) با پدافند قایق ها را تهدید می کرد. حاجی با یک آرپی چی، آن بعثی را از نابود کرد و جان بچه ها را نجات داد.
💠پس از اینکه کار ما غواص ها تمام شد، ماموریت گردان یا رسول(ص) هم به اتمام رسید. حاجی احساس کرد که غواص ها به علت وجود آب در لباسشان سردشان شده است.
💠به همین دلیل، خودش چراغ قوه برداشت و به سنگرهای اجتماعی عراقی ها سرکشی کرد و لباس عراقی ها را برای ما آورد تا بپوشیم و سرما نخوریم. او می گفت: «لباس را بپوشید، فدای شما بشم»
📎قائممقام لشگر ۲۵کربلا
#سردارشهید_حاجحسین_بصیر🌷
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۲۲/۱۰/۲۴ فریدونکنار، مازندران
شهادت : ۱۳۶۶/۲/۲ اصابت خمپاره به سنگر