مدافع حــــرم :۱۳۴۸ :۱۹ تیر ۱۳۹۴ :انفجار تله انفجاری :اهواز 💢در سیزدهم مهرماه سال ۱۳۶۸ ازدواج کردیم، در ابتدای زندگی مشترک خود در خانه پدر حاج کریم بودیم ولی مدتی بعد در منطقه سه راه خرمشهر زمینی خریدیم که به علت مشکلات مالی برای گرفتن کارگر و بنا ،مجبور شدیم خودمان شروع به ساخت خانه کنیم. 🌷حاجی بعد از ساعات اداری که به خانه می‌آمد بنایی می‌کرد و من هم کارگر بودم و به او مصالح می دادم، دیوارهای خانه را اول ساخت چون استتار برایش مهم بود. 🌷در این سال‌ها خداوند یک پسر و یک دختر به ما عطا کرد، در نزدیکی خانه یک کارخانه آرد بود که با استشمام گرد و غبار حاصل از فعالیت آن، عارضه شیمیایی حاجی شدیدتر می شد. و این موضوع سبب شد به سختی تنفس کند از طرف دیگر نیز بچه‌ها باید به مدرسه می‌رفتند ولی مدرسه‌ای در نزدیکی ما نبود به همین دلیل دوباره به حصیرآباد برگشتیم و در یک خانه چهل متری زندگیمان را ادامه دادیم، یک زندگی ساده بدون هیچ تجملات. 🌷اهل ایراد گرفتن از غذا و یا هر چیز دیگری در خانه نبود هر غذایی که درست می‌کردیم و سر سفره می‌گذاشتیم خدا را شکر می‌کرد. 🌷در خانه هیچ گاه به کسی امر و نهی نمی‌کرد. فردی بود که به هیچ چیز دل نمی‌بست بلکه دوست داشتنش هم برای خدا بود. :همسر بزرگوارشهید :۱۳۴۸ :۱۹ تیر ۱۳۹۴