یی داشتم و نمازهایم خیلی منظم نبود، ولی بابا هر وقت این تعللات مرا می دیدند، صرفاً گوش زد می کردند که نخواندن نماز چه عواقبی دارد. هیچ وقت نمی گفتند برو نمازت را بخوان. ولی بابا را خیلی دوست داشتم و همین که احساس مکی کردم ایشان از نکته ای مکدر است، تمام سعی ام را می کردم راضی شان کنم. با همین موارد شروع شد و به لطف خدا در وجودمان نهادینه شد. -    برگردیم به قضیه ازدواج شما؛ مایلم کمی در مورد مراسم ازدواجتان و میزان و کیفیت جهیزیه ای که به خانه همسرتان بردید برایمان بگویید. بابا در بحث ازدواج من، جاهایی می توانست پررنگ تر بگیرد؛ در جهیزیه دادن و مراسم عروسی. با اینکه بچه بزرگش بودم و تنها دخترش که می توانست ازدواج کند. فردی که تمکن مالی دارد، خیلی آرزوها برای دخترش دارد. ولی بابا دائماً هر حرکتش را با دین چک می کرد و این برای من خیلی جالب بود که فردی در موقعیتی قرار بگیرد که امکان و موقعیت اجتماعی  انجام کاری را داشته باشد، را داشته باشد ولی پای بند اعتقادات و ارزش هایش باشد. این خیلی مهم است. متأسفانه من بعضاً با خانواده های مذهبی مواجه هستم که دعای ندبه و باقی مناسکشان ترک نمی شود، ولی در عمل پای بند نیستند. از جوانی که به خواستگاری دخترشان می آید، توقع بالا دارند یا برعکس تأکید دارند جهیزیه دختر برند فلان باشد. جالب است این را تعریف کنم که وقتی می خواستم ازدواج کنم، بابا رفت پیش یکی از علمای حوزه علمیه چیذر و پرسید برای دخترهایی که یتیم هستند چقدر جهیزیه می دهید؟ فکر کنم گفتند: حدود 500 هزار تومان، که آن زمان رقم قابل توجهی بود. بابا گفتند: 500 هزار تومان برای دخترهایی که پدر ندارند، دختر من چون پدر بالای سرش هست من یک مقدار بیشتر از آن مبلغ می گذارم برای جهیزیه اش. آن زمان هرکس جهیزیه من را می دید، تعجب می کرد. همه چیز هم در جهیزیه ام داشتم ولی کاملاً به دور از تجملات. البته این را هم بگویم که مادر هم با ایشان هم عقیدهَ بود. الان شوهر من می گوید: شاید اگر فردی مثل گذشته من برای دخترمان بیاید که هیچ چیز نداشته باشد، شاید من تردید کنم که بخواهم زندگی دخترم را که تمام وجودم را به پایش ریخته ام، به دست او بدهم. ولی توکل پدرت خیلی بالا بود که به من اعتماد کرد. اما الان این نگاه در جامعه کمرنگ شده است. خانواده ها باید تسهیل کنند و شرایط ازدواج را برای جوانان فراهم نمایند. -    مهریه شما را پدر مشخص کردند؟ در مورد مهریه هم از همان حاج آقا پرسیدند. ایشان گفتند برای دخترهای یتیم 110 سکه مهریه می کنیم. بابا معتقد بودند که ما پیش آقای خامنه ای عقد شویم و مسئول دفتر ایشان گفته بودند آقا با 14 سکه عقد می کنند و بابا 110 سکه را به 14 سکه تغییر دادند. -    و به عنوان کلام آخر، جمله ای در مورد شهید که به نظر شما گویای شخصیت ایشان است، برایمان بگویید. بابا مرد عمل بود اگر داعیه مذهبی بودن داشت، در تمام زندگیش روح معنویت حاکم بود. اینجوری نبود گزینشی عمل بکند. -    ممنونم از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید و امیدوارم روح پدر بزرگوارتان شاد باشد. من هم از شما ممنونم.