🔹جبهه الحاضر که بودیم وقت ناهار هرکس که می‌توانست خودش را به سفره ناهار یا شام می رساند. بچه‌های با صفایی بودند که وقتی دور هم می‌نشستند حال و هوای بی‌نظیری بین دوستان ایجاد می شد. 🔸محمود هم خودش را به سفره می‌رساند. وقتی می‌آمد با شوخ‌طبعی بی‌نظیری که داشت، جمع ما را گرم می کرد. گاهی از شوخی‌هایش آنقدر می‌خندیدیم که ریسه می‌رفتیم. 🔹آن ایام موقع ناهار و شام به ما نوشابه‌های پپسی هم می‌دادند برخی دوستان معتقد بودند که این نوشابه‌ها تحت مالکیت صهیونیست‌ها است و استفاده از آن به نوعی حمایت مالی از اسرائیل محسوب می‌شود. 🔹آنها تاکید می‌کردند پول این نوشابه‌ها تبدیل به گلوله می‌شود و به قلب مسلمانان فرو‌خواهد رفت. برای همین خودشان نمی‌خوردند و به دیگران هم توصیه می‌کردند از آنها استفاده نکنند. 🔸محمود با اینکه با نظر آنها موافق بود، گاهی سر به سرشان می‌گذاشت و وقتی سر سفره می‌آمد، به یکی از همسفره‌ای‌ها می‌گفت: «داداش! یکی از اون پپسی‌های اصل اسرائیلی رو بده!». 🔹آن را می‌گرفت و دربش را باز می‌کرد و سر می‌کشید و بعدش یک «سلام بر حسین!» بلند می‌گفت. بعدش هم خنده‌کنان می‌گفت: «چه حالی می‌دهد نوشابه اسرائیلی بخوری و آخرش بگویی سلام بر حسین علیه السلام!». با این حرف‌ها آنقدر ما را می خنداند که نمی‌فهمیدیم کی غذایمان را خوردیم.... 📚برشی از کتاب شهید عزیز 🌷