بسمربالشهداوالصدیقین
خانواده
#شهید حجت الاسلام والمسلمین عبدالله میثمی برای او دنبال
#همسر مي گشتند تا اينكه با شهيد مصطفی رداني پور برای
#زیارت امام رضا علیه السلام به مشهد رفت.
رداني پور در خواب
#امام رضا(ع) را مي بيند كه به او می فرماید: به عبدالله بگوييد: چرا نمي روي منزل آقاي شكوهنده؟
پس از بازگشت از
#مشهد با اينكه ماه صفر بود، مادرآقای میثمی با منزل آقای شكوهنده تماس مي گيرد و مي گويد : ميخواهيم براي
#خواستگاري خدمتتان برسیم. او در جواب خانواده شكوهنده كه صبر كنيد ماه
#صفر تمام بشود ، گفت: نه! ما را امام رضا(ع) به شما حواله كرده اند. فقط براي خواستگاري مي آييم.
در همين اثنا، فرزند
#خانواده، يک روحاني ديگر را براي خواستگاري مي آورد و حسابي هم از او تعريف ميكند. مريم،
#دختر خانواده درمانده شد كه چکار بكند و چه تصمیمی بگیرد تا اینکه خوابي كه قبلاً ديده بود به دادش رسید.
(همسر شهيد عبدالله میثمی) درباره آن روزها مي گويد: قرار بود به مراسم دعاي
#كميل بروم اما از بدشانسي
#تب كردم و نتوانستم بروم. دلم شكست. به تنهايي
#دعا را خواندم و خوابم برد. در خواب امام
#حسين(ع) را ديدم. وقتي بيدار شدم نگران بودم. خيلي دوست داشتم تعبير
#خوابم را بدانم. پيش يک نفر كه او را مي شناختم رفتم و خوابم را تعريف كردم. پرسيد:
#ازدواج كرده اي؟ گفتم: «نه » گفت: «بعد از اين خواب ممكن است دو نفر در يک فاصله كم به خواستگاري شما بیایند، اما تو خواستگار اولي را انتخاب كن.
#آدم خوبي است، البته زندگي سختي در پیش داری ولي ازدواج خوبي است. او را قبول كن. «بدین ترتیب شهید
#عبدالله ميثمي و مريم شكوهنده در دي ماه 1361 با
#مهریه 14 سكه به نيت چهارده
#معصوم به علاوه مهريه
#حضرت زهرا (س) به عقد هم درآمدند