فرازی از نامه شهید محمد مشایخی به مادرش: مادر مهربان، فدای شیرت و فدای دست‌های شکافته‌ات. مادر فراموشم نمی‌شود که چقدر گرسنگی خوردی و ستم کشیدی و بیاد خدا بودی و از رودخانه شور هیزم جمع می‌کردی (با اینکه حامله بودی)، هیزم‌ها را به کوله‌ات می‌بستی و به تم گاوان می‌آوردی و از ده به شهر می‌بردی، با پای برهنه در کوچه‌ها می‌چرخیدی و می‌فروختی که قوتی برای ما تهیه کنی. مادر، محمد به قربان آن پاهای برهنه‌ات که زمین داغ آنها را می‌سوخت تا از عذاب آخرت در امان باشیم، مادر محبت‌هایت را تا دم مرگ بیاد دارم و از خدا می‌خواهم که تو را در دنیا عزت و در آخرت نعمت فراوان عطا فرماید. شهید محمد مشایخی (رودباری) فرمانده مهندسی لشکر ثارالله کرمان