~☆》: به روایت پرستار جَنگ : خونریزی شَدیدی داشت، وارد اتاق عَمل شُدیم، دکتر بهِم اِشاره کرد چادرَم رو دربیارَم، تا راحَت‌تر بتونَم مَجروح رو جابه‌جا کنَم. گوشه چادرم را گرفت... و بریده بریده گفت : من دارم میرم که چادر تو از سَرت نیوفته..! همونجوری کِع چادرَم تو مُشتِش بود شد ... @kakamartyr3