سلام دوستان مهمون امروزمون داداش حجت هست🥰✋ *شهید بـــے ســـر*🥀 *شهید حجت الله صنعتکار*🌹 تاریخ تولد: ۶ / ۱۲ / ۱۳۲۹ تاریخ شهادت: ۲۴ / ۱۲ / ۱۳۶۳ محل تولد: قزوین محل شهادت: جزیره مجنون *🌹همسرش← فرزندمان تازه بدنیا آمده بود🎊 از جبهه آمد و اسمش را قاسم گذاشت🍃به این دلیل که برادرم نامش شهید قاسم شکیب زاده بود🕊️ حجت در گوش فرزندش اذان گفت و سه روز بعد به شهادت رسید🥀همرزم← با دوستان نشسته بودیم و صحبت بر سر این موضوع بود که: دوست دارید چطور شهید شوید؟🕊️ هر کسی چیزی می‌گفت. حجت گفت: من نمی‌خواهم خُرده ترکش بخورم🥀 یا با یک تیر، کارم تمام شود؟🍂 دوست دارم در مواجهه با تیر مستقیم تانک شهید شوم💥 یا این‌ که پیکرم تکه تکه شود🥀 همسرش← یک شب با هم صحبت می‌کردیم🍃 که بی‌مقدمه، بحث را عوض کرد و گفت: «اما میشد شهید بشم، اون هم مثل امام حسین و سر نداشته باشم!!»‼️ این بار هم، طبق معمول، از حرفهایش ناراحت شدم🥀و زدم زیر گریه! …🥀 بعد از گفتن حرفهایش، که معمولاً شوخی شوخی حرف دلش را می‌زد، گفت: «ای بابا! شوخی کردم …🍃ناراحت شدی؟!» … خلاصه، این بار هم، طبق معمول، ‌شوخی‌اش جدی از آب در آمد🥀او بر اثر اصابت ترکش💥 سرش از تنش جدا شد و همچون مقتدایش حسین(ع) بی سر پر کشید🥀و به آرزویش رسید*🕊️🕋 *سردار شهید* *حجت الله صنعتکار آهنگری فرد* *شادی روحش صلوات*💙🌹