😇😆 روزهای اولی که خرمشهر آزاد شده بود، توی کوچه پسکوچه‌های شهر برای خودمان می‌گشتیم . عراقی ها روی دیوار خانه‌ای نوشته بودند : « عاش الصدام » یکدفعه راننده زد روی ترمز و انگشت گزید که اِ اِ اِ، پس این مرتیکه صدام ، آش فروشه !... 😡😳😋🤪 کسی که بغل دستش نشسته بود نگاهی به نوشته روی دیوار کرد و گفت : «آبرومون رو بردی بیسواد !... 😳 عاشَ! یعنی زنده باد .😂 🌹🍃🌹🍃