⭐️یادی از سردار شهید حاج مهدی زارع⭐️ 🌹آمده بود شیراز. خبر دادند حاج مهدي در جاده مرودشت با تانكري تصادف كرده. سريع خودم را به منزل ايشان رساندم. ديدم سرش باند پيچي شده و دارد مي خندد. گفتم حاجي چي شد؟ گفت: «در جاده مي رفتيم، كه ديدم تانكري با حالت غير معمول به سمت ما مي آيد، گويي راننده خواب بود برای من هم راه فراری نبود. يك لحظه به خدا گفتم: ‌خدايا اگر من اينجا كشته شوم، روز قيامت شكايت مي كنم، ‌چون حق من شهيد شدن در جبهه هاي حق عليه باطل است، نه مرگ این جوری.» سكوت كرد و دوباره ادامه داد: « يك دفعه ديدم تانكر به حال عادي برگشت، ‌اما من تعادل ماشين را از دست دادم، و ماشين از جاده خارج و واژگون شد. به خودم كه آمدم ديدم با اينكه ماشين له شده، خوشبختانه به كسي آسيب نرسيده.» 🌹🍃🌹🍃 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید