🔹جایی که حاج احمد گریست💦
🔸 منطقه
#اورامان به دليل وضعيت خاص جغرافيايي و دارا بودن ارتفاعات مختلف، براي ما اهميت ويژه اي داشت. يک سلسله از کوه هاي منطقه که در خطوط مزري بود، در اختيار عناصر
#رزگاری بود و همين امر موجب شده بود تا ارتباط آن ها با حزب بعث به سهولت انجام پذيرد. در جلسه اي با حضور
#حاج_احمد_متوسليان، شهيد
#ابراهيم_مرادی، شهيد
#عثمان_فرشته، شهيد
#جلال_بارنامه، شهید
#حسن_مدنیفرد تصميم گرفته شد طي عملياتي اين ارتفاعات را از لوث وجود عناصر "رزگاري" پاکسازي کنيم.
طرح عمليات ريخته شد و خوشبختانه توانستيم عمليات را با موفقيت به انجام رسانديم و بر ارتفاعات مسلط شديم. و بر روي يکي از ارتفاعات پايگاهي ايجاد کرده بوديم.
▪️ به اتفاق يکي از
#پيشمرگان با دوربين در حال کنترل و تحرکات دشمن بوديم که متوجه شديم يک نفر مقداري بار را بر دوش گذاشته و يک گالن بيست ليتري را هم در دست دارد و به طرف پايگاه مي آيد. وقتي نزديک تر شد متوجه شديم جاويد الاثر
#حاج_احمد_متوسليان است که مقداري خرما و نفت را از يک فاصله دور بر دوش گرفته بود تا براي رزمندگان مستقر در پايگاه بياورد. به استقبالش رفتيم و خواستيم بار را از دوشش پايين بياوريم و خودمان حمل کنيم، اجازه نداد. علت را از او سوال کرديم، گفت:
▫️من دارم وظيفه ام را انجام مي دهم. وقتي وارد پايگاه شد، بعد از احوالپرسي و روبوسي با رزمندگان به شدت گريست. ابتدا تصور کرديم مشکلي پيش آمده است. وقتي از او سوال کرديم چرا گريه مي کني؟ گفت: ما در مريوان داخل شهر هستيم و از امکانات بيشتري استفاده مي کنيم ولي شما بر روي خاک مي خوابيد، آن هم در کوه دور افتاده بدون هيچ نوع امکاناتي! خدمت واقعي را شما انجام مي دهيد. خدمت ما و شما هيچ وقت با هم قابل مقايسه نيست.
او را دلداري دادم و گفتم: شما در آنجا بهتر مي توانيد خدمت کنيد، ما هم در اينجا! بنا بر اين هر دو گروه جز رضاي حق و خدمت به مردم نيست.
(نقل از: "محمدصالح عبدی" همرزم شهید
#عثمان_فرشته ، از پیشمرگان کُرد مسلمان)