📗 ابوبصیر و انتخاب بهشت عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ لَهُ أَنْتُمْ وَرَثَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ نَعَمْ قُلْتُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَارِثُ الْأَنْبِيَاءِ عَلِمَ كُلَّ مَا عَلِمُوا قَالَ لِي نَعَمْ قُلْتُ فَأَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلَى أَنْ تُحْيُوا الْمَوْتَى وَ تُبْرِءُوا الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ قَالَ نَعَمْ بِإِذْنِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ لِيَ ادْنُ مِنِّي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَمَسَحَ عَلَى وَجْهِي وَ عَلَى عَيْنَيَّ فَأَبْصَرْتُ الشَّمْسَ وَ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْبُيُوتَ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ فِي الْبَلَدِ ثُمَّ قَالَ لِي أَ تُحِبُّ أَنْ تَكُونَ هَكَذَا وَ لَكَ مَا لِلنَّاسِ وَ عَلَيْكَ مَا عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَوْ تَعُودَ كَمَا كُنْتَ وَ لَكَ الْجَنَّةُ خَالِصاً قُلْتُ أَعُودُ كَمَا كُنْتُ فَمَسَحَ عَلَى عَيْنَيَّ فَعُدْتُ كَمَا كُنْتُ. قَالَ فَحَدَّثْتُ ابْنَ أَبِي عُمَيْرٍ بِهَذَا فَقَالَ أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ (الکافي، ج1، ص470؛ مشابه: بصائر الدرجات، ج1، ص269). علی بن حکم از مثنّى الحناط از ابوبصیر نقل کرده‌ که گفت: بر ابوجعفر [باقر] (ع) وارد شدم و گفتم: شما وارثان رسول خدا (ص) هستید؟ فرمود: بله. گفتم: رسول خدا (ص) وارث پیامبران بود و تمام آنچه را که آنان می‌دانستند، می‌دانست؟ به من فرمود: بله. گفتم: شما قادر هستید که مردگان را زنده کنید و نابینا و مبتلا به برص را شفا دهید؟ فرمود: بله، به اذن خدا. سپس به من فرمود: ای ابامحمد! نزدیک بیا! نزدیک شدم، پس بر صورت و چشمانم دست کشید. پس خورشید، آسمان، زمین، خانه‌ها و تمام چیزهایی را که در شهر بودند دیدم. سپس به من فرمود: آیا دوست داری در همین حال بمانی و در روز قیامت همان چیزی را داشته باشی که مردم دارند و همان چیز بر تو باشد که بر آنان است، یا اینکه به حالت قبلی خود بازگردی و بهشت خالص از آن تو باشد؟ گفتم: دوست دارم به حالت قبلی خود بازگردم. پس بر چشمانم دست کشید و به حالت اول بازگشتم. [علی بن حکم] گفت: این نقل را برای ابن ابی‌عمیر روایت کردم. او گفت: شهادت می‌دهم که این حقیقت دارد، همان‌طور که روز روشن حقیقت دارد.