2■
نزدیك ۱۴، ۱۵ میلیارد تومان بدهی داشتم. طلبكارها جلوی خانه میآمدند و تهدیدم میكردند. هر روز هم به بدهیهایم اضافه میشد. قفل شده بودم و نمیدانستم باید چه كار كنم و چطوری این مبلغ را تهیه كنم. تحت فشار روحی بودم. با این همه فشار روحی، نمیتوانستم تشخیص دهم كه چی درست و چی درست نیست. تا اینكه تیر ماه ۱۴۰۰ وقتی در جمع دوستانم نشسته بودم، آنها به شوخی و خنده به من گفتند؛ اگر میخواهی بدهیات را پرداخت كنی، بهتر است بانك بزنی! خلاصه هر كدامشان پیشنهاداتی دادند... فكر سرقت از بانك سپه شعبه مركزی قائمشهر با این صحبتها شروع شد.
از جزییات سرقت بانك سپه بگویید.
خانه مادربزرگ دوستم پشت همین بانك بود. قبل از سرقت رفتیم دورتادور بانك را نگاه كردیم. دیوارهای قدیمی و فرسوده داشت. شب سرقت تا آمدیم پایمان را روی نردههای ورودی بانك بگذاریم و به داخل برویم، یك دفعه دیوار خراب شد و ریخت. بعد ما خیلی راحت وارد بانك شدیم تا برسیم به قسمت خزانه هیچ دری قفل نبود. بعدها خود مدیر بانك سپه شعبه مركزی قائمشهر این موضوع را تایید كرد كه هیچ كدام از درهای بانك قفل نبود. در قسمت خزانه یك حفاظ وجود داشت، حفاظ را بریدیم.
خواستیم در اصلی خزانه را تخریب كنیم كه دیدیم كلید در، روی قفل است. باز هم این موضوع را رییس بانك تایید كرد و گفت؛ كلید در خزانه روی قفل جامانده بود. تعطیلات بود و ما حدودا دو، سه روز داخل بانك سپه بودیم. در این مدت، هیچ كس وارد بانك نشد. حتی از در پشتی بانك برای خودمان پیتزا سفارش دادیم. بعد هم به راحتی از بانك خارج شدیم، اما حسابهایمان درست از آب درنیامد و فقط ۷۰۰ میلیون تومان داخل خزانه بود.
با ۷۰۰ میلیون تومان چه كردید؟ چگونه دستگیر شدید؟
پولی كه نیاز داشتم ۱۴، ۱۵ میلیارد تومان بود، ولی ۷۰۰ میلیون تومان بیشتر داخل خزانه بانك سپه نبود. كل ۷۰۰ میلیون تومان را به فقرا و افراد نیازمند كمك كردیم. بعد از بخشیدن این پولها، یكی از دوستانم كه در سرقت همراهم بود ماجرا را برای بیشتر اهالی تعریف كرده و به آنها گفته بود؛ سرقت از بانك سپه كار ما بود و... تا اینكه او را دستگیر كردند و دوستم اسم تمام ما را به ماموران لو داد. حدود دو ماه بازداشت بودم. رد مال را انجام دادم و تمام حساب بانك را پرداخت كردم. بعد از دو ماه با قرار وثیقه آزاد شدم.
من بیشتر از دوستانم داخل زندان بودم، چون آنها تمام تقصیرها را گردن من انداخته و به ماموران گفته بودند؛ آرمین برنامه و نقشه سرقت را كشید و سركرده ما بود. خلاصه چون تمام تقصیرها گردن من افتاد از همه دیرتر آزاد شدم، ولی آن سه نفر دیگر كمتر از ۱۵ روز بازداشت بودند و بعد با قید وثیقه آزاد شدند. یكسال، یكسال و نیم طول كشید تا حكم نهایی از سوی دادگاه اعلام شود.
من دوباره به ناچار تحت فشار مالی از دسته چك پدرم استفاده كردم تا خودم را از آن وضع نجات دهم، ولی ماجرا درست نشد كه هیچ، بدتر هم شد. این وسط تهدیدهای طلبكاران هم ادامه داشت؛ از همسر و دو دختر خردسالم عكس ارسال میكردند و به من میگفتند؛ ما حواسمان به همه چیز هست. این فشارها باعث شد به این نتیجه برسم؛ من كه قرار است مدتی در زندان بمانم پس چه فرقی دارد چند جرم مرتكب شده باشم!
برای همین تصمیم گرفتید از صندوق امانات بانك ملی سرقت كنید؟
بانك ملی نه! سراغ بانك تجارت شعبه دروازه دولت رفتیم. شب عید بود. سال ۱۴۰۱. به شدت از نظر مالی در تنگنا بودم. برادرانم فهمیده بودند كه من مشغول چیدن برنامهای برای سرقت هستم. به من گفتند؛ اگر كاری میخواهی انجام دهی ما هم كمكت میكنیم. شروع كردم به برنامهریزی و تحقیق برای سرقت دوم. بانكها به واسطه مشتریهایشان آدرس تمامی شعبههایی كه صندوق امانات داشت را در سایتهایشان گذاشته بودند. چند فیلم هم از سرقت صندوق امانات بانكها در اینترنت دیده بودم.
سرقت از صندوق امانات اصلا نیازی به اسلحه و ... نداشت. برای همین سرقت از صندوق امانات را انتخاب كردم. ابتدا از طریق گوگل؛ محوطه، بلوك و... بانك تجارت را دیدم و بعد هم رفتم بانك تا همه چیز را از نزدیك بررسی كنم. ساختمانهای اطراف بانك تجارت را كه بررسی كردم، دیدم ورود و خروج به آنجا هیچ زحمتی ندارد. دوربینهای اطراف بانك هم شناسایی كردم تا موقع ورود و خروج به بانك مشكلی پیش نیاید. دو روز قبل از عید فطر تعطیل بود و همان موقع نقشه سرقت را عملی كردم.
برای عملی كردن نقشه سرقت از صندوق امانات بانك تجارت چند نفر بودید؟
من و پسرخالهام.
چه ابزاری با خودتان برای سرقت برده بودید؟
سیمچین، دیلم و سنگ فرز.
2■