🦋 دستش رو محکم گرفتم .. گفتم بحثُ عوض نکن! این سوختگیِ رویِ دستت چیه هادی؟! خندید... سرشُ پایین انداخت گفت: یه شب شیطون اومد سراغم منم اینجوری ازش پذیرایی کردم :) اینجوری شهید شدن...! -شهیدمحمدهادی‌ذالفقاری 🌿 🌱 🥀العجل، یا منتقم فاطمه🥀 ─┅═༅═❥༅✿༅❥═༅═┅─ ✔️ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ🌤 ߊ‌َܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐ‌َܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊ‌ܠܦَ̇ــــܝ‌َܥܼܢ🌤 ─┅═༅═❥༅✿༅❥═༅═┅─ ╲\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲ 𝐣𝐨𝐢𝐧↴ 🆔 @kampein_mahdavi =====🍃🌺🍃=====