اشک
🔊میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد میخ تیری شد و بر چشم علمدار افتاد ◼️روضه شب شهادت حضرت زهرا سلام ا
متن شعر مدح و مرثیه شب شهادت حضرت زهر سلام الله علیها - حاج میثم مطیعی و حاج مهدی رسولی: به نام خالق نور و قسم به خالق نور که شان فاطمه اش تا ابد بود مستور بگو کسی پی درک مقام او نرود که سیر درک ملک هم از آن نکرده عبور که بود فاطمه نوری که زهره اش خوانند که بود فاطمه انسان ؟ که بود آیا حور ؟ که بود آنکه به برهان آیه ی تطهیر شده ست از همه ی رجس و از پلیدی دور که بود فاطمه آن کس که اوج حجب و حیاست همان که پشت در خانه رو گرفت از کور چه بانویی که ز نورش جهان منور شد چه بانویی که بود مادر قبیله ی نور عجب حدیث عجیبی که در روایات است ز خلق احمد و حیدر ورا بود منظور مزار فاطمه خواهی برو به صحن نجف علی ست آینه ی آن یگانه سنگ صبور تمام غصه و غم از دل علی می رفت هر آن زمان که رسیده ست نزد او به حضور دلش خوش است به لبخند فاطمه هر روز ولی چه شد که شد از خنده های او مهجور رسید لحظه ی تلخی که پیش چشم علی شکست سینه ی زهرا به ضرب یک مزدور شکست سینه و با آن شکستن سینه شکست از یل خیبر شکن ز سینه غرور مدینه سینه ی زهرا شکست و کرببلا شکست سینه ی خون خدا به سم ستور شکست سینه و تن ماند و سر کجاها رفت گهی به نیزه و گاهی به تشت و گاه تنور... ********************************* سایه سوختن خیمه به دیوار افتاد گذر زینب از آن کوچه به بازار افتاد میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد میخ تیری شد و برچشم علمدار افتاد Eitaa.com/Kanal_AshK