مناجات_با_خدا شب_جمعه
امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
منم آن گناهکاری، که به سوی تو دوان است
تویی آن بزرگواری، که کریم و مهربان است
تو همیشه در فرازی، تویی آن گدانوازی
که در اوج بی نیازی، نگران بندگان است
به شب سیاهِ نوری، برسان پُلِ عبوری
که دلم برای دوری، ز گناه ناتوان است
تو اگر مرا برانی، در دیگری نکوبم
که به غیر از آستانت، همهجا پر از زیان است
همهعمر جز تو یارب! چه کسی رفیق من بود؟
تو امان من نباشی! چه کسی مرا امان است؟
تو خدای مرتضایی، تو همیشه با وفایی
به گدای بی نوایی، که ضعیف و ناتوان است
《برو ای گدای مسکین، در خانه علی زن》
که امیر با خدا در، نجفش هم آشیان است
بگذار جای کعبه، سر خود به پای حیدر
تو اگر بهشت خواهی، نجفِ علی جنان است
خوشم اینکه خاک پای، پسر ابوترابم
همه عمر سایبانم، عَلَم "حسین جان" است
به فدای آن شهیدی، که نخورد آب و جان داد
ز غمش هنوز زهرا، شب جمعه روضه خوان است
::
پسرم به تو جفا شد، سرت از قفا جدا شد
اثرات خنجر شمر، روی حنجرت عیان است
پسرم مگر به دشمن، تو به غیر حق چه گفتی؟
که جواب حرف حقت، نوک نیزهی سنان است
پسرم کسی در عالم، کفن تو را ندارد
کفن تو خاک بوده، کفن تو بیکران است
به خدا عطش دلیلِ، ترک لبت نبوده
ترک لبت برای، ضربات خیزران است
✍ علی_ذوالقدر