س چرا عزمِ سفر داری مگر در خانه مهمانی؟ پس از تو فاطمه ، بستر نشینم خوب میدانی برای چشمِ زهرا بینِ من نه سال ، یک آن بود نگو پس چند روزی بیشتر ، پیشم نمی مانی به پهلویت قسم اشکِ تو را من خوب میفهم به بازویت قسم بر غربتم ، اینگونه گریانی از آن وقتی که تا مسجد مرا با زور می بردند هنوز ای فاطمه جان ، غرقِ در ذکر علی جانی مفاتیح الجنانِ دستهایت باز شد اما چرا پس ای حیاتِ من دعای مرگ میخوانی بمان شیرینیِ این زندگانی ، مادرِ خانه که بی تو بر علی تلخ ست شیرینیِ هر نانی به سختی می روی راه و به سختی هم نفس داری بیا اما از این آزرده ، دل نستان به آسانی تو تنها ایستادی پیشِ روی جبت وَ الطاغوت الا ای ذوالفقار خانهٔ من ، مرد دورانی حامد آقایی واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr