بسم الله الرحمن الرحیم// ♦️حکایت فضیل بن عیاض !! گوش اگر شنوا بود و قلب اگر اماده انسان در هر مرحله ای از انحراف هم باشد انذاز در او اثر می کند. داستان فضیل عیاض از این قبیل است فضیل بن عیاض که نام او در کتب رجال به عنوان یکی از راویان موثق از امام صادق(علیه‌السلام) و از زهاد معروف معرفی شده و در پایان عمر در جوار کعبه می‌زیست و همانجا در روز عاشورا بدرود حیات گفت، در آغاز کار راهزن خطرناکی بود که همه مردم از او وحشت داشتند. از نزدیکی یک آبادی می‌گذشت، دخترکی را دید و نسبت به او علاقه‌مند شد، عشق سوزان دخترک فضیل را وادار کرد که شب‌هنگام از دیوار خانۀ او بالا رود و تصمیم داشت به هر قیمتی که شده به وصال او نائل گردد، در این هنگام بود که در یکی از خانه‌های اطراف شخص بیداردلی مشغول تلاوت قرآن بود و به این آیه رسیده بود: «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ؟» این آیه همچون تیری بر قلب آلوده فضیل نشست، درد و سوزی در درون دل احساس کرد، تکان عجیبی خورد، اندکی در فکر رفت، این کیست که سخن می‌گوید؟ به چه کسی این پیام را می‌دهد؟ به من می‌گوید: ای فضیل! آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوی، از این راه خطا برگردی، از این آلودگی خود را بشویی، و دست به دامن توبه زنی؟! ناگهان صدای فضیل بلند شد و پیوسته می‌گفت: «بلی و اللَّه قد آن، بلی و الله قد آن»، به خدا سوگند وقت آن رسیده است! او تصمیم نهایی خودش را گرفته بود، با یک جهش برق‌آسا از صف اشقیا بیرون پرید و در صفوف سعدا جای گرفت. ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/kanaltablighiramezani