بازنشر/ روایت صفر عمادی آزاده و جانباز سرخسی از ۳۰۶۰ روز اسارت شوخی عراقی‌ها، کشیدن ناخن پا و رد کردن میله ‌داغ از استخوان دست‌وپا بود/ اردوگاهم را ۴ بار به علت شورش تغییر دادند/ عاملان «تونل وحشت» همه کماندو بودند در اردوگاه عراقی‌ها برای شوخی خودشان و به قولی شوخی شکنجه می‌کردند؛ شکنجه‌ها از کشیدن ناخن پاها با انبردست بود تا رد کردن میله‌داغ از استخوان دست‌وپا، شکنجه به‌وسیله برق و کلاه الکتریکی و آویزان کردن برعکس از سقف که باعث می‌شد خون در مغز جمع شود و فرد به کما برود. به گزارش خبرنگار نسیم سرخس، صفر عمادی با ۱۰۲ ماه (۸ سال و ۶ ماه) اسارت در زندان‌های ارتش بعث عراق باسابقه‌ترین آزاده در شهرستان سرخس است. ۲۶ مردادماه سالروز ورود آزادگان سرافراز به ایران اسلامی بهانه‌ای شد تا با آقای عمادی گفتگو کنیم. آقای عمادی در گفتگو با خبرنگار نسیم سرخس، از نحوه اعزام به جبهه، عملیات‌هایی که شرکت کرده است، نحوه اسارت و دوران اسارت، شکنجه‌هایی مانند رد کردن میله‌داغ از استخوان دست‌وپا که در دوران اسارت تحمل کرده است و نحوه آزادی خود می‌گوید. مشروح گفتگوی تفصیلی نسیم سرخس، با صفر عمادی از آزادگان ۸ سال دفاع مقدس شهرستان سرخس به این شرح است: عمادی (1) نسیم سرخس: سلام، لطفاً توضیحاتی درباره نحوه اعزام به جبهه بفرمائید. عمادی: با عرض سلام، من در ۱۵ آذر ۱۳۵۹ به‌عنوان سرباز به جبهه اعزام شدم. دو ماه در مرکز آموزشی ۰۴ بیرجند دوره آموزش سربازی را گذارندم و چون دوره آموزشی ما با شروع جنگ همزمان شده بود مستقیماً بعد از تقسیم با لشکر ۷۷ خراسان به ایلام غرب منطقه صالح‌آباد میمک اعزام شدیم. نسیم سرخس: درباره حضورتان در جبهه بفرمائید. در کدام مناطق و در کدام عملیات‌ها حضور داشتید؟ عمادی: از بهمن‌ماه ۱۳۵۹ تا تیرماه ۱۳۶۰ در ارتفاعات میمک کله‌قندی یک، دو و سه حالت دفاعی داشتیم. در تیرماه سال ۱۳۶۰ جای ما را با نیروهای تازه‌نفس عوض کردند و من پس از مرخصی کوتاهی، به جنوب اعزام شدم. در شهرک چینی‌های ماهشهر دوره‌های آزادسازی آبادان را دیدیم که برای حمله و وارد شدن به جنگ تن‌به‌تن در آبادان روزانه تعدادی از دوره‌دیده‌ها اعزام می‌شدند و به‌صورت جنگ تن‌به‌تن از منطقه بهمن‌شیر وارد آبادان می‌شدند و خیابان به خیابان جنگ تن‌به‌تن داشتیم تا اینکه مناطقی را آزاد کردیم و فضا را برای نیروهای بعدی آماده کردیم. پس از طی این مراحل تصمیم نهایی گرفته شد تا در مهرماه سال ۶۰ حمله گسترده‌ای برای آزادسازی حصر آبادان صورت بگیرد. بعد از آزادی حصر آبادان، عملیات آزادسازی بستان را انجام دادیم. نسیم سرخس: نحوه اسارت شما به چه صورت بود؟ عمادی: پس از آزادسازی بستان، استراحت کوتاه داشتیم که بحث حمله متحدان اعراب مطرح شد و ۴ لشکر به فرماندهی ۴ رئیس‌جمهور قصد حمله داشتند. تصمیم بر این شد که لشکر ۷۷ طلاییه آمادگی لشکر دشمن که قصد حمله به اهواز را داشتند به هم بزند بنابراین مسئول به هم زدن سیستم دفاعی آن‌ها شدیم. دشمن قصد داشت ساعت ۶ و ۳۰ صبح حمله خود را شروع کند بنابراین برای به هم ریختن آمادگی لشکر دشمن ساعت یک‌شب به دشمن حمله کردیم و آن‌قدر جلو رفتیم که نیروهای پشتیبانی ما دیگر نمی‌توانستند پشتیبانی کنند و در تنگه چزابه در تپه‌های رملی در محاصره قرار گرفتیم و تمام منطقه در دست عراقی­ها افتاد. در آنجا از ناحیه زانوی پای چپ مجروح شدم و سپس اسیر شدم. صفر عمادی (10) نسیم سرخس: بعد از اسارت به کجا منتقل شدید؟ عمادی: به علت جراحت زانوی پا، من را به بهداری پشت جبهه‌های عراق بردند و در آنجا مداوای موقتی انجام دادند و ازآنجا به شهر العماره و سپس با آمبولانس به بغداد فرستادند و در بغداد به مدت سه شبانه‌روز شکنجه شدیم. بعدازآن، توسط صلیب سرخ به اردوگاه عنبر استان الانبار منتقل شدیم. اردوگاه عنبر اولین اردوگاه اسرای ایرانی بود که تا آن موقع ۲۹۰۴ نفر به ثبت رسیده بودند و من به‌عنوان نفر ۲۹۰۵ شماره خوردم. نسیم سرخس: آیا در مدت ۱۰۲ ماه اسارت فقط در همین اردوگاه عنبر بودید؟ عمادی: خیر، در طول ۱۰۲ ماه اسارت ۴ بار اردوگاه من تغییر کرد. ابتدا در اردوگاه عنبر بودم، سپس به اردوگاه موصل و بعدازآن به اردوگاه الرمادی منتقل شدم و درنهایت به اردوگاه عنبر که اولین اردوگاهی بود که من در آن حضور داشتم، منتقل شدم. نسیم سرخس: این انتقال‌ها به چه علت بود؟ عمادی: چند سال در اردوگاه عنبر بودیم که اجازه نمی‌دادند مراسمات عاشورا را برگزار کنیم که علیرغم مخالفت عراقی‌ها و شکنجه‌هایی که انجام می‌دادند، ما این مراسمات را برگزار می‌کردیم تا اینکه به شب تاسوعا رسیدیم و بعثی‌ها در آن شب آن‌چنان بچه‌ها را ضرب و شتم کردند که تمام اسرا اعتصاب غذا کردند و کار به‌جایی رسید که نفربرها را پشت سیم‌خاردارها قرار دادند و مستقیم به سمت آسایشگاه‌ها تیراندازی می‌کردند و اسرا مجبور شدند کف آسایشگاه