ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت
🌷زینب نشسته بر سر ، قبر مطهرت
یک اربعین گذشته ولی ، زنده ام هنوز
🌷 قامت خمیده آمده ، سرو صنوبرت
نشناختی مرا ز پس این چروکها
🌷من زینب توام ، ز چه رو نیست باورت
لیلاست این که خیمه زده زیر پای تو
🌷 بار دگر بگو ، که اذان گوید اکبرت
این زن که لطمه می زند این گونه بر خودش
🌷 او کیست؟ نجمه است ، عروس برادرت!
آقا ! سکینه جمله ی اشکش سؤالی است
🌷یعنی کجاست ، قبر علمدار لشگرت ؟
🌷 در کربلا ، هنوز زنی گریه می کند
زینب کُش است ، ناله ی محزون مادرت
پیغمبری نما و دو دستت برون بیار
🌷از دست من بگیر ، بقایای دخترت
ای پیکری که زخم تنت بی شماره بود
🌷آورده ام برای تو ، ته مانده ی سرت
بگرفتم از امام زمان حُکم نبش قبر
🌷تا متصل کنم ، سر پاکت به پیکرت
🌷 باید دوباره وارد گودال خون شوم
خواهم اگر که بوسه بگیرم ز حنجرت
🌷من نیز با تو کشته شدم روز واقعه
اذنی بده که دفن شود با تو خواهرت
🌷دلشوره داشتم که مبادا کنار تو
چشم ربابه باز بیفتد به اصغرت
🌷 نذرش قبول ، سایه نشینی نمی کند
از بس که بر تو هست وفادار همسرت
🌷 لالایی اش امان مرا نیز بریده است
گوید به ناله ! اصغر من شیر خورده است؟!
😭😭😭