🔶 خداحافظ من هم رفتم🔶
در زیارت حسین (علیهالسلام) میگویند: السلام علی یعقوب، اگر خواهی قصد نما یعقوب بن اسحق را که دوازده پسر داشت، و همگي ایشان صحیح و سالم در خدمتش ایستاده بودند.
پس روزي به او گفتند: اي پدر یکی از ما را گرگ خورد پس #کمرش_خم_شد، و چشمش سفید گردید از شدت حزن.
یا قصد کن #یعقوب_کربلا را که یک پسر داشت، و صداي او را شنید که، گفت: اي پدر #خداحافظ اینک من هم رفتم.
اگر خواهی قصد کن یعقوب را که دید لباس یوسف را خونآلود ولی پاره نشده، پس گفت عجب گرگ مهربانی بوده یا قصد کن این یعقوب را که دید فرزندش را پاره پاره، نه از لباس، و نه از بدنش، جاي سالمی نمانده.
از یعقوب خواستند یوسف را که ببرند همراه خود که در صحرا تفرج و بازي کند، پس ابا نمود و گفت من تاب مفارقتش را ندارم، و حسین (علیهالسلام) چون فرزندش علی اکبر روانه شد زنان او را منع کردند، فرمود:
بگذارید او را که مشتاق است به ملاقات جدش.
براي یعقوب بشیر آمد و جامهي یوسف را نزد او انداخت، پس چشمش روشن شد، و حسین (علیهالسلام) شنید نالهي فرزندش را، پس نور چشمش تمام گردید.
📌اشک روان بر امیر کاروان، ترجمه #الخصائص_الحسنیه، #شیخ_جعفر_شوشتری