✅️
مجموعه جدید خاطرات و محبتهای شهید عباس دانشگر
۲۱۱
✍
💠 خاطره از حجتالاسلام موسوی از استان سمنان:
اواخر سال ۱۳۹۹ بود، مدتی را در فضای مجازی به پاسخگویی سؤالات اعتقادی جوانان اختصاص داده بودم. در آن دوران، یکی از کاربران که اهل آذربایجان شرقی بود چندین سؤال مطرح کرد که پس از ارائه پاسخها، سؤالی شخصی پرسید.
او با کنجکاوی سؤال کرد: «شما اهل کدام شهر هستید؟» پاسخ دادم: «اهل سمنان.» این پاسخ برای او اهمیتی خاص داشت؛ گفت: «آیا در سمنان، شهید عباس دانشگر را میشناسید؟» پاسخ دادم: «بله، میشناسم. اتفاقاً ایشان را قبل از شهادتشان که در مجالس مذهبی شرکت میکرد میشناختم.»
با شنیدن این حرف، هیجانی در لحن او آشکار شد. گفت: «جدی میفرمایید؟ پس لطفاً یک عکس از مزار ایشان برای من بفرستید.» گویا هنوز برایش کاملاً باورپذیر نبود. من هم عکسی از مزار شهید دانشگر را تهیه کردم و برایش ارسال کردم.
پس از آن، او شروع به شرح اتفاقی عجیب و شگفتانگیز کرد. گفت: «مدتی بود که مشکلی بزرگ و حلنشدنی گریبانگیرم شده بود. به هر راهی رفتم، مشکلم حل نشد. در نهایت، متوسل به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) شدم بعد از عبادتها و مناجاتهای زیاد یک شب خوابی دیدم. در یک فضای نورانی عکس یک جوانی را به من نشان دادند. در دلم گذشت که او شهید است و مشکلم را حل میکند.
صبح که از خواب بیدار شدم متوجه شدم کارم حواله به این، شهید شده است»
فقط عکس شهید را دیده بودم؛ ولی اسمش را نمیدانستم خیلی کنجکاوی کردم. عکسهای زیادی را دیدم هر فرصتی که برایم پیش میآمد تصویر شهدای هشت سال دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم استان آذربایجان شرقی را نگاه کردم؛ ولی شهیدی که در خوابدیده بودم نبود.
دو سه ماه بعدازاین اتفاق، توفیقی حاصل شد. به سفر راهیان نور، رفتم. در مناطق یادمانها عکسها را دقیق نگاه میکردم ببینم عکسی از شهید است. یا نه؟
در یکی از مقرهای نظامی که مشغول بازدید بودم ناگاه عکسی را از دور دیدم. حدس زدم باید همین شهید باشد. قدری نزدیکتر شدم. یقین کردم خودش است همان عکسی بود که در عالم خواب دیده بودم زیر آن عکس نوشته بود:
«شهید مدافع حرم عباس دانشگر»
بسیار خوشحال و امیدوار شدم. ضربان قلبم تندتر شد. احساس کردم دیر یا زود حاجتم برآورده میشود، بعد از سفر به شهرم برخی از اعمال عبادی را به نیت شهید شروع کردم و از شهید خواستم پادرمیانی کند تا مشکلم حل شود. مدتی گذشت شهید به خوابم آمد و من را راهنمایی کرد و راه برونرفت از آن مشکل را نشانم داد. طولی نکشید مشکل به طور کامل برطرف شد.
آن روزی که حاجتم برآورده شد یقین کردم شهدا زندهاند. دست هدایت آنان به عظمت وسعت آسمانهاست.
آرزویی در دل دارم. روزی بتوانم بر مزار شهید عباس دانشگر حاضر شوم و از نزدیک از محبتهای او قدردانی و تشکر کنم.
📗
✍️ به قلمِ آقای احمدرضا طاهریان
#خاطرات_جدید
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅•🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅•🍃🌸🍃•┅─╯