۱۹۱
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
3⃣بخش سوم
🔸️محبت شهید به خواهران
خانم شریفیان
آخرین زنگ مدرسه را زدند. همراه دوستانم از مدرسه خارج شدیم و بهسمت خانه رفتیم. چند قدمی از مدرسه دور نشدیم که یک تابلو توجهم را به خودش جلب کرد. تابلویی که بر روی آن سیمای زیبای شهیدی نقش بسته بود. شهید مدافع حرم عباس دانشگر لبخند زیبایش، دلم را مجذوب خودش کرد؛ همچون یک صیاد ماهر که دام را برای صیدش ماهرانه پهن میکند. مات و مبهوت چهرۀ زیبایش شدم. شهید شهر خودمان بود؛ اما نمیشناختمش.
انگار چشمانش با من سخن میگفت. گویی میخواست دستم را بگیرد و مرا به جمع دوستدارانش بیفزاید؛ اما من توجه چندانی نکردم.
روزها از پی هم میگذشت و من روزبهروز بیشتر غرق روزمرگی خویش میشدم. تا اینکه یک شب در سال ۱۳۹۷ خوابش را دیدم؛ همان شهیدی که با چشمانش با من سخن میگفت.
انگار میخواست مرا با قلههای عشق آشنا کند؛ اما من توجهی نداشتم. آخر من گناهکار کجا و رفاقت با شهید پاک و بیگناه کجا؟!...
📗
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯