4
یکی از ویژگی مشترک جریانهای حاشیهای همین است که مطرود جریان رسمی دانش/دین اند. هیچکدام توسط حوزهی رسمی دانش/دین و نخبگان به رسمیت شناخته نمیشوند. اما این طرد و عدمرسمیت، خللی که در فعالیت آنها وارد نمیسازد هیچ، حتی نوعاً امتیاز آنان محسوب میشود و بر جذابیتشان میافزاید. ریشهی این جذابیت کجاست؟ چرا این جریانها با وجود تبلیغات منفی رسانهای علیهشان باز در تودهی مردم مخاطبانی دارند که مؤمنانه بر حمایت از ایشان پافشاری میکنند؟
دلیلش آن است که این جریانها درست پاسخگوی آن نیازی از مخاطبانشان هستند که جریانهای رسمی علم/دین به آن توجهی ندارند. این جریانها درست در محل حفرههای گفتمان رسمی پدید میآیند و ازجمله نوعاً «عامهپسند»اند؛ دغدغهشان، محور فعالیتشان، زبان و ادبیاتشان، همه و همه آنگونه است که عامهی مردم میپسندند. کالایی را به مشتری عرضه میکنند که بهشدت نیازمند آن است و در دکان نخبگان و منابع رسمی دین پیدا نمیشود. کالایی که برای برخی، عرفان عامهپسند است، برای برخی اخلاق عامهپسند، برای برخی الاهیات عامهپسند، برای برخی سیاست عامهپسند و برای برخی هم طبابت عامهپسند. مهم همین خصلت «عامهپسندی» است.
جریان «طب اسلامی»، محل تلاقی دو جریان حاشیهای است که یکی در حاشیهی گفتمان دانش رسمی (پزشکی) شکل گرفته و دیگری در حاشیهی گفتمان دین رسمی.
5
از منظر مخاطبان و مشتریان این جریان، دین آن چیزی نیست که منابع دینی و مفسران رسمی میگویند؛ بلکه دین آن چیزی است به کار امروز ما بیاید و به درد زندگی روزمرهمان بخورد. بنابراین مهم "اصالت" کالایی که به نام دین عرضه میشود نیست؛ مهم "کارآمدی" آن کالاست. (نک: سخنرانی «عاشورای نخبگان ـ عاشورای تودهی مردم»)
مخاطبان تبریزیان، مخاطبان "دکتر" رسول جعفریان یا "آیتالله" اعرافی رییس حوزه یا "آیتالله العظمی" جوادی آملی نیستند. برای آنها مهم نیست که احادیث طبی را مؤسسهی «دارالحدیث» تأیید میکند یا نه و نظر مراجع تقلید قم درباب «طب اسلامی» چیست. مخاطبان تبریزیان، مردم معمولیاند که خودشان یا آنطور که دیده و شنیدهاند دیگرانی مثل خودشان با تجویزهای وی بیماریشان بهبود یافته و مرض لاعلاجشان رفع شده یا لااقل چنین میپندارند که دلیل بهبودی آن بوده است. برای همین حتی اگر همهی فضلای حوزوی هم تبریزیان را محکوم کنند، و اگر همهی مراجع او را تکفیر کنند، و اگر همهی پزشکان عالم جمع شوند و قسم بخورند که او شیاد و دروغگو است، و اگر دادگاه ویژه روحانیت دوباره تبعید یا خلع لباسش کند، باز تردیدی در دل مخاطبان و مشتریان اصلی او ایجاد نمیشود. آنها آنچه را میبینند باور دارند و منابع معرف
تیشان و حتی منابع خبریشان اساساً متفاوت است از نخبگان.
6
برخورد قضایی با جریانهای دینی حاشیهای، متعارفترین و البته سادهترین و کمهزینهترین نوع مواجهه با آنهاست. نمونههای قبلی نشان میدهد که این جنس برخوردها، شاید مصرف رسانهای داشته باشد، اما مانا نیست و اصل پدیده را از بین نمیبرد. تنها ادامهی حیات این جریانها را زیرزمینی میکند که بهمراتب مخاطرات بیشتری دارد.
برای فهم و حل مسئله بهجای پرداختن به تبریزیان و غفاری و ابطحی و آقامیری و دیگر نمایندگان جریانهای دینی حاشیهای، به زمینهی اجتماعی ـ فرهنگی و دینیای باید پرداخت که چنین جریانهایی در آن پدید آمده و بهسرعت رشد میکنند. همچنین فراموش نکنیم که بخشی از رونق دکان جریانهای حاشیهای و عامهپسند، ریشه در افول منابع معرفتی "رسمی" در جامعه دارد؛ چه عرفان نظری باشد، چه اسلام فقاهتی باشد و چه پزشکی مدرن.
1398/11/5
محسن حسام مظاهری
https://t.me/mohsenhesammazaheri
کانون غرب شناسی و اندیشه اسلامی
@kanooneQarbshenasiAndisheIslami