🏴مرگ اراده‌ها، مرگ امت ۱ ▪️امت به بیماری فجیع و ناگواری دچار شد . این بیماری فجیع و ناگوار این بود که امت اراده اش را از دست داد و بدین سبب نمی توانست حرف خود را بزند . ▪️دیگر می فهمید، اما نمی توانست خود را آزاد کند . درد می کشید، اما نمی توانست حرکتی آغاز کند؛ زیرا برای این امت همه‌چیز بی ارزش شده بود جز زندگی محدودش، جز نَفَس هایی که در خواری و بردگی و محرومیت بالا و پایین می شد . ▪️اوج دغدغه هریک از آنان این بود که از این نَفَس ها محافظت کند تا آخر ماه برسد، سپس برود و سهم خود را با ذلت از دست یکی از کارگزاران بنی امیه بگیرد . ▪️همت مُرد، اراده مُرد، آن امت سربلندی که خداوند آماده اش ساخته بود تا خلافت خداوند در زمین را به نمایش بگذارد، مُرد . ▪️داستان سیدالشهدا علیه‌السلام و روند داستان سیدالشهدا علیه‌السلام صدها گواه بر این مرگ شگفت و اراده‌ای که امت از دست داد، دربر دارد. سیدالشهدا(ع) عزم حرکت کرد. عزم سفر از مدینه به مکه کرد. سپس عزم سفر از مکه به عراق کرد. همه از هم پیشی می‌گرفتند و از هر سویی نزد ایشان می‌آمدند. عبدالله‌بن‌عباس نزد ایشان آمد، عبدالله‌بن‌جعفر نزد ایشان آمد، عبدالله‌بن‌عمر نزد ایشان آمد، زنان بنی‌هاشم نزد ایشان آمدند، عبدالله‌بن‌زبیر نزد ایشان آمد، کسان مختلفی از طبقه‌های مختلف نزد ایشان آمدند و به ایشان عرض می‌کردند: شما را به خدا از ریخته شدن خون خود بپرهیزید، خروج مکنید که کشته می‌شوید. کشته شدن چنان امر هولناک و ترسناک و هراس‌انگیزی شده بود که اندیشیدن درباره آن ممکن نبود .... 📚 کتاب امامان اهل‌بیت، صفحه ۴۵۴ 🆔 @shahidsadr