*نفوذ صهیونیزم درایران دوستان حقیقت جو این متن را لطفا دقیق مطالعه کنند تا به عمق نفوذ وفاجعه نفوذی ها وکارشکنان شیطان صفت درون نظام بهتر پی ببرند* خلاصهٔ سخنرانی مرحوم آیةالله فاکر دربارهٔ 1⃣ در شهر مقدس مشهد، در فاصلهٔ بین محله عیدگاه و پائین خیابان، محله‌ای است که در قدیم به آن می‌گفتند محلهٔ «جدیدی‌ها». من در دوران طفولیتم بارها از آن مسیر رفت و آمد داشته‌ام. 2⃣ منظور از «جدیدی‌ها» تازه‌مسلمان شده بودند که شمرده می‌شدند. این یهودیان حدود ١۵٠ سال قبل اعلام مسلمانی کردند، یک مدتی در آن منطقه‌ای که بودند به‌عنوان مسلمان جا افتادند، بعد از آنجا هجرت کردند، رفتند به شهرهای دیگر و در آنجا با مسلمانان دیگر مخلوط شدند! و کم کم رد آنها گم شد. 3⃣ در همین محله چند سال قبل از آن‌که اعلام کند شاید چند هزار اعلام کردند که مسلمان شده‌اند!! مردم مشهد جشن بسیار مفصلی گرفتند. مایهٔ عزت و افتخار بود! هرکدام از این یهودی‌ها اسمشان را عوض کردند و اسم مسلمانی برای خودشان انتخاب کردند و شروع کردند به یک زندگی جدید. 4⃣ چند سال بعد از این حادثه علی‌محمد باب اعلام بابیت کرد، و اکثر همین یهودیان و شدند!! البته یک تعدادشان هم مسلمان‌های خوبی ماندند، و هنوز هم بچه‌هایشان هستند. 5⃣ این حادثه دلسوزان تیزبین کشورمان را متوجه کرد که به هر جدیدالاسلامی نمی‌شود اعتماد نمود. ولی آن کسانی که در آن زمان این مسئله را می‌فهمیدند و توجه داشتند کم بودند. 6⃣ احتمالاً بعضی از قدرت‌های خارجی برای این‌که زمینه کار را برای آن نقشه‌ای که در طی پیدایش داشتند آماده کنند، از قبل اقدامات لازم را در داخل مملکت انجام داده بودند، که یکی از آنها هم اظهار مسلمانی دروغی این یهودیان بود. 7⃣ دشمن می‌خواست در بین مسلمان‌ها نفوذ کند. یک راهش نفوذی کردن این معاند بود! و چون اینها یهودی بودند و مسلمان‌ها یهودی‌ها را نجس می‌دانستند لازم بود راهی پیدا کند برای این‌که این اجتناب و گریزی را که مردم از این یهودیان داشتند از بین ببرد و آنها را نفوذی کند. آمدند شکل ظاهر اسلامی به اینها دادند. مسلمانشان کردند، برای این‌که وقتی هم مسئله پیش آمد به توسط آنها بهائیت را تقویت کنند!! از قبل برای همین مقصد تمهید مقدمه کردند. 8⃣ خوب اینها پراکنده شدند و در میان مردم گم شدند! تا زمان انقلاب مشکل محسوسی نبود، چون نظام حکومتی غربی بود، نظام شاهنشاهی وابسته به آنها بود، وابسته به انگلیس و آمریکا بود. ولی بعد از انقلاب حوادثی پیش آمد که این حوادث مشکلات را آشکار کرد. الان زنگ خطر به صدا درآمده است! 1⃣ اولین جاسوسی که در نظام اسلامی ما دستگیر شد، امیرانتظام است. این آقا سخنگوی نهضت آزادی بود. سخنگوی دولت موقت بود. با قدرت‌های خارجی از طرف جمهوری اسلامی صحبت می‌کرد و در پوشش سخنگو جاسوسی می‌کرد و اسناد نظام را به آنها می‌داد. 2⃣ حسب آنچه نوشته‌اند ایشان پسر میرزا یعقوب رفوگر بازار تهران است که در اصل بوده، از آن یهودی‌های جدیدالاسلام! سپس شده! بعد از ١۵ خرداد اعلام مسلمانی کرده، و بعد از آن ٢٢ بهمن رسماً به اداره ثبت مراجعه کرده و نام خودش را به‌عنوان یک مسلمان ثبت کرده است. این میرزا یعقوب بهایی رفوگر بازار تهران اسم پسرش را عباس گذاشت. او هم فامیلیش را تغییر داد به امیرانتظام. بعد سخنگوی دولت موقت شد! و طبعاً شد از پرچمداران انقلاب تا وقتی که دستگیر شد. 3⃣ از اول انقلاب تا حالا ٣٠ سال است. امیرانتظام مربوط به سال‌های اول انقلاب است. اواخر سال‌های وسط هم در داخل کشور ما یک مسئله‌ای پیش آمد بسیار بسیار مهم، مسئله‌ای که معروف شد به‌عنوان قتل‌های زنجیره‌ای، یک عده‌ای رفتند یک عده‌ای را کشتند و انداختند به گردن نظام، پرونده سنگینی شد که امنیتی‌ترین و محرمانه‌ترین پرونده کشور است. 4⃣ در این پرونده هم وقتی به انساب دو سه نفر مهره‌های اصلی آن رسیدگی شد معلوم شد که اجداد آنها بوده، پدرانشان بوده و خودشان اظهار مسلمانی می‌کردند. یعنی یا جدیدالاسلام!! در این پرونده هم به‌طور تقریبی وقوف دارم، اشراف دارم، ابعادش را می‌دانم مقدار زیادی از این پرونده را مطالعه کرده‌ام، بعضی از افرادش را می‌شناسم، باقی‌مانده‌هاشان را هم گاهی می‌شناسم، با گذشته‌هاشان آشنایم. 5⃣ از این پرونده هم بگذریم، برویم به حدود سال سی‌ام انقلاب. یک کسی را پیشنهاد کردند برای اشغال یک مقام دولتی در مملکت ما، مقام بسیار عالی! این آدم هروقت در مجلس به ما می‌رسید، خم می‌شد دستمان را ببوسد! احترام می‌کرد، حاج آقا من نوکر شمایم! اصلاً هرچه بفرمائید عمل می‌کنم! 6⃣ وقتی صحبت اشغال آن مقام شد لازم شد برویم ببینیم این شخص چه کاره است؟ رفتیم به سراغ سوابقش! دیدیم این آقا از آن مسلمان‌ها