تمام شد این آخرین نفس‌های سال ۱۴۰۱ است که آرام آرام به تکاپو افتادن است امسال هم تمام شد تمام شد و باز هم تمام نشد فراغ میان ما و شما تمام نشد و ۱۱۸۴ سال گذشت از روزی که بهار روی شما در پس ابر غیبت نهان شد و از آن روز به بعد همه‌ی بهارها لباس خزان پوشیدند و حالا دوباره صدای پای بهار می‌آید و تا تحویل سال جدید به اندازه چند نفس فرصت باقی مانده است ولی تلخی نبودتان کنار سفره‌ی هفت سین انقدر سنگین است که حتی ابرهای بهاری در آغازین لحظات عمر سال جدید می‌بارند از نبود حضور شما . از قصه فراغ شما که نمی‌توان گذشت اما شما از ما بگذر که به یاد همه بودیم جز تو بگذر که گذشتن رسم کریمان است بگذر و بگذار ببینمت در این سال جدید خودت دعا کن که دفتر این فراغ به صحفه‌ی آخر برسد دعا کن که سال تحویل آینده را با سفره‌ی سین سیمای زیبای شما بیاراییم زیاده عرضی نیست فقط دلتنگیم و اسیر زمانه شدیم در گذر ماه‌ها و سالهای متمادی و تنها امید ما این است پایان سال ۱۴۰۱ آغاز فصل وصال شما باشد و ما آقا جان پدر مهربان عیدتان مبارک