علیه‌السلام 🔸بی‌قرار...🔸 چشم‌هایش پر از تبسم بود چشم نه آسمان هفتم بود آسمان نه، شکوه این خلقت در طلوع نگاه او گم بود جبرئیل نگاه او هر شب با خداوند در تکلم بود تا سحر گونه‌های نمناکش روی سجاده در تیمم بود نیمه‌شب‌ها کنار اشک یتیم دل دریا پر از تلاطم بود نان جو خورد و سفرهٔ دستش وقت اطعام دشت گندم بود این غزل بی‌قرار آن مردی‌ست که دلش بی‌قرار مردم بود ☑️ @karavanedel