『 اَلحُسِـٰین‌🇵🇸』
اگه پشتتو ڪنے... یه نمه پلڪاش خیس میشه... سماجت میڪنه... اشڪش صاف میاد لب مژه‌اش... ڪه به یه پلڪ زدن
اگه فقط یه قدم ازش فاصله بگیرے... اون گوشه لباست از مشتش بیرون بیاد... یه چند لحظه گنگ نگاهت میڪنه... پُقے میزنه زیر گریه... اولین چیزیم ڪه بین هق هقش میپرسه اینه :دوسم ندارے؟! یه همچین حالے... انگارے تازه باورمون شده... واقعےِ واقعے نمیخوان بغلمون ڪنن... ؟!😔😭💔