رى به آنان راه نیابد و صبر و استقامتى که دلتنگى و کم حوصلگى به دنبال آن نیست و مجروح و زخمى است. از شدت سکوت اندیشمندانه، در خود فرو رفته اند و افکارشان از دیگران پنهان مانده است. تلاش و مجاهده بسیار دارند; اما نه از ترس آتش و نه به اشتیاق بهشت، بلکه به ملکوت آسمان ها و زمین چشم دوخته اند، آن چنان که به آن که بس والاتر از آسمان و زمین است نظر دارند و دریافته اند که تنها خداى سبحان شایسته عبادت است. بردبارى و حلمى که پس از آن به شتابزدگى دچار نشوند. دل هاشان را آنچنان از حیا پر کن که در هر حال از تو شرم داشته باشند. آنان را به آفات دنیا، نفس خودشان و وسوسه هاى شیطان، بینا و آگاه ساز. پروردگارا همانا تو مى دانى در درون من چه مى گذرد و تو داننده مطلق پنهانى ها هستى.
فصل 20
[137] ثُمَّ قالَ: یا أَحْمَدُ! عَلَیْکَ بِالوَرَعِ! فَإِنَّ الوَرَعَ رَأْسُ الدّینِ وَ وَسَطُ الدّینِ وَآخِرُ الدّینِ، إِنَّ الوَرَعَ یُقَرِّبُ إِلَى اللهِ تَعالى.
بعد از آن خداوند فرمود: اى احمد! ورع و پارسایى را پاس دار که پارسایى، سر و پیکره و و انتهاى دین است و وسیله نزدیکى به خداوند متعال است.
فصل 21
[138] یا أَحْمَدُ! إِنَّ الوَرَعَ زَیْنُ المُؤْمِنِ وَعِمادُ الدّینِ، وَإِنَّ الوَرَعَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ السَّفینَةِ، کَما أَنَّ فِى البَحْرِ لا یَنْجُو إِلاّ مَنْ کانَ فیها، کَذلِکَ لا یَنْجُو الزّاهِدُ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ بِالْوَرَعِ.
اى احمد! پارسایى زینت مؤمنان و تکیه گاه دین است، و مَثل آن مَثل کشتى است، همان طور که از خطر دریا جز آن کس که درون کشتى است نجات نیابد; زاهد نیز در این دنیا جز از راه پارسایى نجات نمى یابد.
فصل 22
[139] یا أَحْمَدُ! إِنَّ الوَرَعَ یَفْتَحُ عَلَى الْعَبْدِ أَبْوابَ العِبادَةِ [خ ل: أَبْوابَ السَّمآءِ کَما یُفْتَحُ لِلْمَلائِکَةِ] ، فَیُکْرَمُ بِهِ الْعَبْدُ عِنْدَ الخَلْقِ، [140] وَیَصِلُ بِهِ إِلَى اللهِ ـ عزّوجلّ ـ .
اى احمد! پارسایى درهاى عبادت را به روى بنده مى گشاید، (درهاى آسمان را مى گشاید، هم چنان که به روى فرشتگان گشوده مى شود.) و او بدین سبب، هم در نزد خلق، مکرّم و گرامى خواهد بود و هم به خداوند متعال مى پیوندد.
فصل 23
[141] یا أَحْمَدُ! ما عَرَفَنی عَبْدٌ إِلاّ خَشَعَ لی، [142] وَما خَشَعَ لی عَبْدٌ إِلاّ خَشَعَ لَهُ کُلُّ شَىْء.
اى احمد! هیچ بنده اى مرا نشناخت مگر این که در برابر من فروتن و خاشع شد و هیچ بنده اى در برابر من چنین نشد مگر این که همه چیز در برابرش خاضع و خاشع گشت.
فصل 24
[143] یا أَحْمَدُ! عَلَیْکَ بِالصَّمْتِ! فَإِنَّ أَعْمَرَ القُلُوبِ قُلُوبُ الصّالِحینَ وَالصّامِتینَ، وَإِنَّ أَخْرَبَ القُلُوبِ قُلُوبُ المُتَکَلِّمینَ بِما لا یَعْنیهِمْ.
اى احمد! سکوت اندیشمندانه را پاس دار. همانا آبادترین دل ها، دل هاى صالحان و ساکتان است و ویرانترین دل ها، دل هاى پرگویان بیهوده گوست.
فصل 25
[144] یا أَحْمَدُ! إِنَّ العِبادَةَ عَشْرَةُ أَجْزآء: [145] تِسْعَةٌ مِنْها طَلَبُ الحَلالِ; [146] فَإِذا طَیَّبْتَ مَطْعَمَکَ وَمَشْرَبَکَ، فَأنْتَ فى حِفْظی وَکَنَفی. [147] قالَ: یا رَبِّ! ما أَوَّلُ العِبادَةِ؟ قالَ: یا أَحْمَدُ! أَوَّلُ العِبادَةِ، أَلصَّمْتُ وَالصَّوْمُ. قالَ: هَلْ تَعْلَمُ ـ یا أَحْمَدُ! ـ ما میراثُ الصَّوْمِ؟ قالَ: لا، یا رَبِّ! قالَ: میراثُ الصَّوْمِ قِلَّةُ الأَکْلِ وَقِلَّةُ الکَلامِ. [148] وَالْعِبادَةُ الثّانِیَةُ، أَلصَّمْتُ، وَالصَّمْتُ یُورِثُ الحِکْمَةَ، وَتُورِثُ الحِکْمَةُ المَعْرِفَةَ، [149] وَتُورِثُ المَعْرِفَةُ الیَقینَ; [150] فَإِذَا اسْتَیْقَنَ العَبْدُ لا یُبالى کَیْفَ أَصْبَحَ; بِعُسْر أَمْ بِیُسْر; فَهذا مَقامُ الرّاضینَ. [151] فَمَنْ عَمِلَ بِرِضاىْ، اُلْزِمْهُ ثَلاثَ خِصال: [152] اُعَرِّفْهُ شُکْراً لا یُخالِطُهُ الجَهْلُ; [153] وَذِکْراً لا یُخالِطُهُ النِّسْیانُ، [154] وَمَحبَّةً لا یُؤْثِرُ عَلى مَحَبَّتى حُبَّ المَخْلُوقینَ; فَإِذا أَحَبَّنى،أَحْبَبْتُهُ وَحَبَّبْتُهُ إِلى خَلْقی، [155] وَأَفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ إِلى جَلالی وَعَظَمَتی، [156] فَلا اُخْفی عَلَیْهِ عِلْمَ خآصَّةِ خَلْقی، [157] فَاُناجیهِ فی ظُلَمِ اللَّیْلِ وَنُورِ النَّهارِ، حَتّى یَنْقَطِعَ حَدیثُهُ مَعَ المَخْلُوقینَ وَمُجالَسَتُهُ مَعَهُمْ، [158] وَاُسْمِعُهُ کَلامی [159] وَکَلامَ مَلائِکَتى، [160] وَاُعَرِّفُهُ سِرِّىَ الَّذی سَتَرْتُهُ عَنْ خَلْقى، [161] وَاُلْبِسُهُ الحَیآءَ حَتّى یَسْتَحْیِىَ مِنْهُ الخَلْقُ کَلُّهُمْ، [162] وَیَمْشِى عَلَى الأَرْضِ مَغْفُوراً لَهُ، [163] وَأَجْعَلُ قَلْبَهُ واعِیاً وَبَصیراً [خ ل: قَلْبَهُ وِعآءَ مَعْرِفَتى، و خ ل: وِعآءَ أَسْراری] ، [164] وَلا اُخْفی عَلَیْهِ شَیْئاً مِنْ جَنَّة وَلا نار، [165] وَاُعَرِّفُهُ ما یَمُرُّ عَلَى النّاسِ یَوْ