بعضیا چقدر خوشگل کار
#فرهنگی میکنن
تک و تنها نشسته بود، رفتم جلو،
سلام عزیز دل
سلام کرد، لبخند زدم ، تعجب کرد!
حتما با خودش میگفت: اومدن به حجابم گیر بدن!
اما این بار اومده بودم، به دلش گیر بدم، چرا دلگیری؟! از کی میای
#هیئت ؟
گفت : شب اولمه
گفتم : چشماتو ببند
نمیبست!! گفت : چیشده ؟
گفتم : چشماتو ببند میخوام سورپرایزت کنم
گفتم : میتونی گنبد طلای
#امام_رضا رو تصور کنی؟
مژههاش تکون میخورد انگار خیلی استرس داشت.
چشماشو باز کرد! تو دستش یک خشت و پرنده و یک شیشه بود!
گفتم :این برنج و نمک تبرکی
#حرم_امام_رضا است
دیگه مژه هاش تکون نمیخورد، دیگه استرس نداشت، نگاهی بهم کرد و گفت:
اینقدر اعصابمخرد بود ، یک انرژی مثبت بهم دادی.
به همین راحتی ، بهش پیشنهاد ویژه دادم که شالش رو خوشگل کنه، ولی قبلش دلش رو گذاشتم امن ترین جای دنیا ❤
کنار گنبدطلا ی امام رضا