کاری کن خدا عاشقت بشه
💢گاهی کم میاریم که چی بگیم... فقط اینو می‌دونیم که آه این زبون بسته‌ها می‌گیره...
💢گاهی کم میاریم که چی بگیم... فقط اینو می‌دونیم که آه این زبون بسته‌ها می‌گیره! روزی امام حسین(ع)، برده‌ای را در باغی دیدند که به یک غذا می‌داد. آن برده به امام حسین گفت: «ای فرزند رسول خدا! من اندوهگین هستم و می‌خواهم با مهربانی به این سگ و شادکردنش شوم. صاحب من یک یهودی است و دوست‌دارم آزاد شوم.» امام حسین(ع) به خریداری غلام، نزد صاحبش رفتند و پیشنهاد دادند که به دویست دینار، را به او بفروشند. مرد که از حضور فرزند رسول‌الله شادمان شده بود گفت: « این غلام، باغ و دویست دینار را به شما بخشیدم.»  امام حسین(ع) به فرمودند: « من نیز تو را آزاد می کنم و دویست دینار و باغ را به تو می‌بخشم.»  آن مرد یهودی و با مشاهده اخلاق امام حسین(ع) مسلمان شدند. 📚بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۴