🚩 روزهای عجیب و غریب کرونا را یادمان نمی‌رود؛ رفت‌و‌آمدهای خانوادگی قطع، مدارس و دانشگاه‌ها تعطیل، آدم‌های جامعه از هم فراری! خریدهایمان را با دستکش و ماسک انجام می‌دادیم. بعد که می‌آمدیم، لباس سرتا پایمان را همان ورودی خانه از تن در می‌آوردیم و خریدها را مستقیم می‌گذاشتیم توی سینک ظرف‌شویی. همه چیز باید ضدعفونی می‌شد؛ حتی چیپس و پفک پلمپ شده! از ترس آنکه کرونا بگیریم، آن قدر همه جا را وایتکس مالی می‌کردیم که پوست و ریه‌هامان از نشاط افتاد. توی آن وانفسا، آقای رئیسی شد رئیس دولت سیزدهم؛ با آمار روزی ششصد هفتصد فوتی! برای روز کارمند، آمد غسالخانه؛ آن هم درست بلافاصله بعد از تشکیل اولین جلسه هیئت دولت. ترافیک غسالخانه‌ی بهشت زهرا بالا بود. کارکنان، دو لایه لباس می‌پوشیدند؛ لباس مخصوص تطهیرکنندگان و گان بیمارستانی. حاج‌آقا سرزده آمد. او اولین رئیس جمهوری بود که پایش را آنجا می‌گذاشت. از خیر دیدوبازدیدهای بین‌المللی روزهای ابتدایی ریاست گذشته بود و سالن شست‌و‌شوی اموات را ترجیح داده بود. به تطهیرکنندگان گل هدیه داد و گفت: «شما در این شرایط سخت فداکاری می‌کنید تا امور مردم به تأخیر نیفته و این کار، بسیار ارزشمنده! کار شما، جهاد فی‌ سبیل‌ الله هست.» منبع: اسناد موجود در مؤسسه فرهنگی حماسه ۱۷