11.59M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
بدنیا دل نبندیم خیام: هر چندی یکی براید که من ام با نعمت و با سیم و زرآید که من ام چون کارک او نظام گیرد روزی ناگه اجل از کمین در آید که من ام (تبریزی، 1372: 249) یا: بر مفرش خاک خفتگان می بینم در زیر زمین نهفتگان می بینم تا چشم به صحرای عدم می نگرد نا آمدگان و رفتگان می بینم (تبریزی، 1372: 244) و یا: افسوس که بی فایده فرسوده شدیم در طاس سپهر سرنگون، سوده شدیم دردا و ندامتا که تا چشم زدیم نابوده به کام خویش، نابود شدیم. (تبریزی، 1372: 243) رودکی: زندگانی چه کوته و چه دراز نه به آخر بمرد باید باز هم به چنبر گذار خواهد بود این رسن را اگر چه هست دراز خواهی اندر عنا و شدت زی خواهی اندر زمان به نعمت و ناز خواهی اندک تر از جهان بپذیر خواهی از ری بگیر تا به طراز این همه باد و بود تو خواب است خواب را حکم نی مگر به مجاز این همه روز مرگ یک سان اند نشناسی ز یک دیگرشان باز (نفیسی، 1336: 3-5) یا: ابله و فرزانه را فرجام خاک جای گاه هر دو اندر یک مغاک (نفیسی، 1336: 537) خیام: ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم وین یک دم عمر را غنیمت شمریم فردا که از این دیر فانی در گذریم با هفت هزار سالگان سر به سریم (تبریزی، 1372: 243) اغتنام وقت اغتنام وقت یکی از مولفه های شعری رودکی و خیام است. آن ها انسان ها را به کام یابی، شادی، غم نخوردن و دل نبستن  به جاودانگی و وعده وعیدها دعوت می کنند. رودکی: شاد زی یا سیاه چشمان شاد که جهان نیست جز فسانه و باد زآمده شادمان بباید بود وز گذشته نکرد باید یاد ╭─💕─═✨💜✨═─💕─‌ کانال نورالشهدا(شهید سلیمانی🌹🌹) ╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯