يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ!
يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ! يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ!
يَا سَيِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا!
إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ
وَ قَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا!
يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ! اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ!
زمین بدون تو گم می کند بهارش را
گرفته است جهان از تو اعتبارش را
به جز تو هیچ کسی موقع مناجاتش
نبرده است دل آفریدگارش را
هر آنکه نوکری نوکر تو را کرده ست
به قول مرشد ما، بسته است بارش را
تو را زدند و علی مانده است در این بِین
چگونه حفظ کند بغض ذوالفقارش را
علی که دید،ولی کاش بعد از این دیگر
میان شعله نبیند کسی نگارش را
خوش است چاه که هم صحبت علی شده است
خوش است وقف علی کرده روزگارش را
برای آدمیان جا نمانده ،وقتی که
احاطه کرده هزاران ملک مزارش را