حضرت ابراهيم (عليه السلام) روزى شخصى را ديد از او پرسيد تو كيستى؟ او گفت: عزرائيل هستم. ابراهيم گفت: از تو مى‏خواهم خودت را به آن صورتى كه مومنين را قبض روح مى‏كنى، به من بنمايانى. ابراهيم به دستور او، روى خود را برگردانيد، و سپس به او نگاه كرد، جوانى بسيار زيبا و خوشرو و شاد ديد، گفت: اگر مومن پس از مرگ، چيزى (پاداشى) غير از اين چهره زيبا را نبيند، همين ديدار براى او كافى است، و پاداش خوبى براى كارهاى نيكش خواهد بود. سپس ابراهيم، به عزرائيل گفت: اگر مى‏توانى، خودت را در آن چهره‏اى كه گمراهان را با آن، قبض روح مى‏كنى، به من بنمان. عزرائيل: اى ابراهيم تو طاقت ديدن آن چهره را ندارى. ابراهيم (عليه السلام) خواسته‏اش را تكرار كرد. عزرائيل گفت: روى خود را برگردان، ابراهيم (عليه السلام) روى خود را گردانيد و سپس به او نگاه كرد، مردى سياه كه موهاى بدنش راست شده بود و بسيار بوى بد دارد و از سوراخهاى بينى او دود و آتش بيرون مى‏آيد، حضرت ابراهيم نتوانست آن چهره را مشاهده كند، بر اثر شدت ناراحتى بى هوش شد، وقتى به هوش آمد عزرائيل، را به صورت اول ديد، به او فرمود: اى فرشته مرگ انسان گنهكار جز ديدن همين چهره، كيفر ديگرى نبيند، همين نگاه براى عذاب و كيفر او كفايت مى‏كندلو لم يلق الفاجر عند موته الا صورة و جهك لكان حسبه کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈