📝عمر و ابوبکر آمدند پیش امیرالمومنین ، گفتند ما می خواهیم دیدن حضرت زهرا بیاییم خیلی عجیب است ؛ شما ببینید قاتل همسر آدمبخواهد بیاید خانه ی آدم . راه می دهیم ما؟ خانه را آتش زدند حالا می خواهند تازه بیایند دیدن حضرت زهرا؟ یک نمکی بریزند رو دل امیرالمومنین ، آقا علی اجازه می دهی بیاییم خانه حضرت زهرا را زیارت کنیم ؟ اینها اگر حضرت زهرا را می شناختند که سیلی نمی زدند ، آمدند نمک بپاشند . حضرت فرمود علی تاحالا به کسی نه نگفته، کسی به علی بگوید من می خواهم بیایم خانه ات حضرت بگوید نیا؟ (کرم را ببین) ولی اجازه بدهید من از حضرت زهرا بپرسم ؛ زن و شوهر در قبولیِ مهمان باید باهم دیگر هماهنگ باشند بعضی مردها خودشان می روند مهمانی وعده می گیرند زن هم خبر ندارد.
🔷آمد به حضرت زهرا فرمود : زهرا جان این دوتا می خواهند بیایند شمارا ببینند؛ تا این حرف را زد حضرت زهرا زد زیر گریه اشک های فاطمه، گفت علی جان اینها می خواهند به شما دوباره توهین کنند اینها آمدند نمک رو زخم شما بپاشند، اینها من را اگر دوست داشتند اگر احترام دختر پیغمبر را داشتند لگد نمی زدند به در نیم سوخته پهلویم را بشکنند محسنم را بکشند ، اینها می خواهند جسارت دیکری به شما بکنند. حضرت فرمود زهرا جان از من خواستند بیایند دیدن شما اجازه می دهی؟ حضرت فرمود خانه خانه ی شماست علی جان اگر شما صلاح می دانید من حرفی ندارم. خیلی عجیب است .
🔷این دوتا آمدند ، حضرت زهرا صورتش را ازشان برگرداندند، و فرمودند: پیغمبر فرمود هرکس فاطمه از دست او راضی نباشد من راضی نیستم و هرکه من راضی نباشم خدا راضی نیست. و به روح بابایم رسول الله قسم می خورم من از دست شما دوتا راضی نیستم. و این محاکمه ی شما و این دعوای من و شما باشد تا روز قیامت در صحرای محشر . من و بابا و شوهرم علی و شمادوتا.
اما جالب است حضرت زهرا راه دادند اینها را تو خانه.
دانشمند
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈