يكى از سرهنگان انوشيروان ، پادشاه ظالم ساسانى ، زنى زيبا در خانه داشت .
انوشيروان در آن زن طمع نموده و به قصد تجاوز به او در غياب شوهرش به منزل وى آمد.
زن اين جريان را بعدا به شوهر خويش رسانيد، بيچاره سرهنگ ديد زنش را كه از دست داده سهل است جانش نيز در خطر مى باشد، فورا زن خود را طلاق داد تا از عواقب آن مصون بماند.
هنگامى كه اين خبر به انوشيروان رسيد آن سرهنگ را فورا احضار نموده و به او گفت : شنيده ام يك بوستان بسيار زيبايى داشته اى و اخيرا آن را رها كرده اى ، چرا؟
سرهنگ پاسخ داد: چون جاى پاى شير در آن بوستان ديدم ترسيدم مرا بدرد.
انوشيروان خنديد و گفت : دگر آن شير به آن بوستان نخواهد آمد.(1)
اصولا تاريخ سلاطين و حكام ستمگر همواره با اين فجايع است ، در حوزه سلطنت و قدرت آنها آنجه را كه اهميت و امنيت ندارد جان و مال و شرف و ناموس ملت است و تازه آنچه كه در داستان فوق نقل شده نمونه كوچكى از جنايات بسيارى است كه در زندگى و سلطنت سلطانى رخ داده كه او را به غلط ((عادل )) ناميده اند.
(حكايتها و هدايتها در آثار استاد شهيد آية الله مرتضى مطهرى)
1- مسئله حجاب ، ص 30
💠کشکول مبلغین ومبلغات استان یزد
https://eitaa.com/joinchat/1851588616Cd0c71383ae
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈