‍ ‍ ‍ 🌺🍃☘🍂🌸🍀🌾🌿🌷 🍃☘🍂🌸🍀 ☘🍂🌸 🍂 بسم‌ الله الرحمن الرحیم توی ساختمان شهید امانی سپاه کار می‌کرد. زیرزمینش را کرد باشگاه رزمی. هم برای کادری‌ها هم وظیفه‌ها هم بسیجی‌ها. 🌷🌺🌹🌸🌷🌺🌹🌸🌷 هوادارهای کونگ‌فو توآ زیاد شده بود و شاگرد میرزایی بودن افتخاری بود. میرزایی استاد بزرگی  بود. اما منحرف شده بود. توی خط انقلاب و امام نبود. سهراب هر جا می‌رفت می‌گفت اعتقادات میرزایی را قبول ندارم. هر چند به‌ ضررش می‌شد و هواداران استاد او را می‌راندند. 🌷🌺🌹🌸🌷🌺🌹🌸🌷 توی چند مسجد باشگاه راه انداخته بود. شاگردهاش هم زیاد شده بودند. آن‌قدر که بعضی ‌وقت‌ها کلاس‌هایش را توی پارک برگزار می‌کرد. از چند باشگاه بزرگ بالاشهری آمدند دنبالش برود مربی آن‌جا بشود. دستمزدشان هم خوب بود. قبول نکرد. گفت امام گفته مسجدها سنگرند. می‌خواهم سنگرها را حفظ کنم. 🌷🌺🌹🌸🌷🌺🌹🌸🌷 برگرفته از کتاب شهید سهراب(یاسر) عیسی‌پور یادگاران 28    به قلم: سیداحمد معصومی نژاد         انتشارات روایت فتح      🍂 ☘🍂🌸 🍃☘🍂🌸🍀 🌺🍃☘🍂🌸🍀🌾🌿🌷   @samasouminejad1