┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ 📚٧١۵ 🔴 روزي از جائي عبور ميكردند که ديدند جواني به سگي غذا مي دهد. و فرمودند: چرا اين گونه مي كني ؟ جوان عرض كرد: ، مي خواهم اين حيوان، . اندوه من از اين است كه غلام يك نفر يهودي هستم و مي خواهم از او جدا شوم. با آن غلام نزد صاحب او كه يهودي بود آمدند. دويست دينار به يهودي داد ، تا غلام را خريداري كرده و آزاد سازد. : اين غلام را به خاطر كه به خانه ما آمدي به شما بخشيدم و اين را نيز به شما . هماندم غلام را آزاد كرد و همه آن بوستان و دویست دینار را به او بخشيد. سرانجام آن که تحت تاثیر محبت قرار گرفته بودند ، . . 📚مناقب آل ابی طالب ج۴ ص۷۵ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ 👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat 💐 @kashkoolesalavat