💢 یخ فروش می دوید و می دوید، با سرعت هر چه تمام تر. و فریاد میزد: اِرحَموُا، اِرحَموُا. رحم کنید، رحم کنید. یخ فروش را میگویم. سرمایه اش در حال آب شدن بود! می گفت : به کسی که سرمایه اش دارد نابود می شود رحم کنید. و من به فکر فرو رفته بودم که عجب 《عُمرم》که تمام سرمایه من است هر لحظه مانند یخ در حال آب شدن است ! 📚 داستان دوستان، محمد مهدی اشتهاردی، جلد ۱_ص۵۷ ╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ 🆔➯ @kashkoolmanavi ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯