⭕️
مسیر زندگی ام با ابراهیم ها گره عجیبی خورده
🔹اول بار، طی اتفاقاتی مسیرم خورد به یکی از مساجد اهواز، دبیرستانی بودم.
روحانی مسجد بهم گفت: کتاب ابراهیم هادی را بخوان.
گشتم و گشتم تا بالاخره کتاب را پیدا کردم. چاپش انگار تمام شده بود، از یکی از بچه های محل مان که برادرزاده شهید بود گرفتم.
داستان زندگی و مرام ابراهیم را میخواندم و میسوختم و ساخته میشدم و این شد شروع تغییر مسیر و توبه من.
🔹مسجدی شدم، آخر دبیرستان بودم که اسم ابراهیم دوباره ذهنم را مشغول کرد، «سید ابراهیم رئیسی».
اول بار تو گفتوگو ویژه دیدم نوشته معاون اول قوه قضاییه.
چند ماه نگذشت که آقا حکم دادند بشود تولیت آستان قدس.
من که سالها بود مشهد نرفته بودم و به برکت مسجد، کبوتر حرم شدم، هزار که به آستانه عشق میرسیدم، تغییر و تحولی جدید راه نمایان میکرد.
سید ابراهیم انگار کمر همت بسته بود به تحول و خدمت.
شیرین ترین صحنه ای که ازش به ذهن دارم، خواندن تعقیبات بعد نماز صبح است پایین پا حضرت، انگار کسی به جز امام رضا را نمیدید.
گذشت و گذشت و گذشت تا شد
#خادم_جمهور
🔹مثل استادش شهید بهشتی،شنیدن طعنه و توهین و تخریب، قوت روزانه اش شده بود و صبر برای خاطر خدا کار هرروزش
آخر سر هم باز من ماندم حیرت پر کشیدن یک ابراهیم دیگر.
هر دو طلبه ، هر دو سرباز رهبر، هر دو مخلص و بی ریا...
🔹و جالب هر دو شان با یک چیز آب شان تو یک جوی نمیرفت، استراحت کردن...
«سید ابراهیم»، سلام من را به «ابراهیم هادی» برسان✋🏻
در عشق اگر چه منزل آخر شهادت است
تکلیف اول است، شهیدانه زیستن
◼️کــانــال خـادمِ جـمـهـور
@khadem_jomhor
@khadem_jomhor