🔴 منطق محکوم طوفان نقدها علیه آملی لاریجانی!
✍🏻
#پرویز_امینی
🔺 کمیت نقدها به آملی لاریجانی که در چند روز اخیر به مثابه یک وضعیت طوفانی درآمده است و نیز کیفیت نقد کنندگان به وی از جمله صداوسیما و برخی رسانههای حاکمیتی مثل خبرگزاری فارس، تفاوت چشمگیری نسبت به دوره ریاست او بر قوه قضائیه در مقایسه با این روزهایی که وی این کرسی قدرت را رها کرده است، نشان میدهد.
🔺 به نظر فهم "منطق" این تفاوت که در سپهر سیاسی ایران محدود به آملی لاریجانی هم نیست، مهم است. این منطق به شکل خلاصه عبارت از این است که «دّر و بّر قدرت بودن یا برکنار و در حاشیه قدرت بودن؛ مسئله این است».
🔺 مواجهه انتقادی با هاشمی رفسنجانی در قدرت و مابعد قدرت، بازگوکننده همین تجربه است. دوره قدرت و اقتدار هاشمی از سال های ۶۸ تا ۷۶ را در مطبوعات و رسانههای رسمیتر مثل صداوسیما مقایسه کنید با سالهای بعد از دوم خرداد که از سردار سازندگی به عالیجناب سرخ پوش تغییر کرد و کرباسچیها از معمار تهران جدید به مفسد اقتصادی که باید اعدام گردد، در نماز جمعهها تبدیل شدند.
🔺هاشمی بعد از سوم تیر ۸۴ از یار امام و یاور رهبری به امالمسائل جمهوری اسلامی تبدیل شد و به شکل باورنکردنی فرزندانش با طعم دادگاه و محاکمه و زندان آشنا شدند. همین تجربه درباره خاتمی و احمدینژاد نیز اتفاق افتاده است و احتمالا اگر در بر همین پاشنه بچرخد در آینده برای روحانی نیز اتفاق خواهد افتاد.
🔹 این منطق که نقد در دوره قدرت «حداقلی» و در دوره کمقدرتی یا بیقدرتی «حداکثری» اعمال بشود، از نظر شرافتمندانه بودن و از نظر تأثیرگذاری در اصلاح امور، منطق محکومی است. درواقع به عکس باید تیغ نقد را در دوره قدرت افراد تیز و تند کرد و البته هزینههایش را داد. اساسا این منطق، منطق خطرناکی است چرا که «واقعیت»، تحتالشعاع قدرت و سیاست، قبض و بسط پیدا میکند.
💢 مجادله بیحساب و کتاب و بیدروپیکر از نظر اخلاق و آداب و مصلحت، عالی جنابان یزدی و آملی لاریجانی که به قول معروف از بانی و ذاکر و مستمع، سلب آبرو کرده است، نوعی دیگر از ظهور همین منطق است. اگر کاری باید کرد این است که این منطق واژگونشدهِ نقد را بر جای درست و اصولی آن بازگرداند وگرنه تا ثریا میرود دیوار کج!
➖➖➖➖➖➖
📡 به خیابان انقلاب بپیوندید:
http://eitaa.com/joinchat/825098246C346759229f